پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
زندگی کردم تو را یک عمر در رویای خویش،تا که شاید روزگار،در لحظه ای قبل از سکوت،آن پریشان گشته موهای تورا،در چشم من جاری کند.یا که دستان تو را بر گردنم،چون ماه نو،پیوسته نورانی کند،چشم من را تا ابدهمواره بارانی کندحسن سهرابی...
جز اینم هنری نیست که در بازی تقدیر...دلداده چشمان پر از مهر تو باشم.......حسن سهرابی...
آسمان آبیپرده یکرنگ آغازین شورش اَبرهاستدر سرزمین لاله های واژگونحسن سهرابی...
با تو دریا می شود هر قطره از رویای منفارق از این فتنه های خفته در شبهای منحسن سهرابی...
در سرم هوای دیدنت بود ولیابر بارانی تورابا خشم زچشمانت گرفت...
بی تو عی زیبای ناپیدادلمدریای بی آب است....
زیبای ناپیدای منبا تو دریا می شود هر قطره از رویای منفارق از این فتنه های خفته در شبهای من...
دلداده طوفان نهراسد ز نسیمی،که سُرایدغزلش را نفس باد صبایی...
چشمان شب پر از خون شداز سوز زمستان مرموزاز هجوم فتنه های عالم جانسوزاز ورود کلاغ های آمده در نیمروزاز روال کفتارهای آتش افروزچشمان شب پر از خون شداز بیگناهی اجساد آمده از گوراز مهربانی جلادهای آمده از دوراز چشم براهی مردان صبوراز جدال طولانی عقل و قصورحسن سهرابی...
موسیقی نگاهت چون آتشی است در دلآتشفشان جانم در دستگاه شور استزیبای ناپیدای من, حسن سهرابی...
میانِ قلب و جانهامان،همیشه بیصدا غم بودد این اَفیونِ دوران و در این دنیای پُر کینهصراط المستقیم ما ،به سمت کربلا خم بودحسن سهرابیInstagram.com/sohrabipoem...
کجایینجیب و عزیز و یارم کجاییهوایی رسانی به قلبم کجایینبودی ببینی در این بی وفاییکه مرگم رسیده قرارم کجایی instagram.com/sohrabipoem...
گرفتیاز جدایی تا تباهی آسمانم را گرفتیدر سرابی جان جانات ساربانم را گرفتیای نگارم بیقرارم در سرایم گر نباشیدلستانم گر نباشی آشیانم را گرفتیحسن سهرابی Instagram.com/sohrabipoem...
مرد میدانزیر باران، جام رندانبا دو چشم ماه رخشان.خانه ویران، دل گریزان، زیر بارانچشم گریانحال و روز مرد میداندر میان خوشه چیناناین چنین است ای عزیزان.آه از این افسون و میدانجنگ و خون و جان ارزانبی صدا با پهلواناندر میان این رقیباناینچنین است ای عزیزانسرنوشت مرد میدانحسن سهرابی Ibstagram.com/sohrabipoem...
جان داده اماز بس نبودی در برم ای همزبان جان داده اممن در زمین تنها شدم در آسمان جان داده امشیدای بی همدم شدم ای جان دل می خواهمتاندر میان کهکشچن در آشیان جان داده امدیوانه کرد عشقت مرا مجنون بی صاحب شدمناله کنم شیون کنم ای جاودان جان داده امچون با منی با من بمان ای گوهر شب تاب منعاشق کشی اما چرا من بی مکان جان داده امای عشق رویایی من شیرین من لیلی منچون حاله ای تنها شدم دردت به جان جان داده ام...
مرا از موجِ گیسویت ،پناهی نیست در این دریا، چه خوش باشددر این طوفان،من و آن موجِ گیسویت.........................حسن سهرابی...
پُر کن از سوسن و سنبل همهٔ ذهنت راو تُهی کن همهٔ نفرت را،قلبتان را پُر از مهر خدایی بکنید.بگذار که تنهابِرَود تا ته آن ثانیه ها.دِلتان را بسپارید به باد.بسپارید به دستان خدا.بوی بهار در تن ثانیه ها پیچیده است،بگذار که ذهنت بِرَود تا ته آن رویاها.نو بهار است ،درآغوش بگیر و هم نوا کن همههستی را.و اینک(حسن سهرابی)فرا رسیدن نوروز را خدمت شما دوست عزیز شادباش گفته وسالی سرشار از عشق،محبت ،شاد...
چه دل انگیز است،شکوه بهاردر اندوه زمستانِ بیقراردر هیاهوی کلاغ ها و کفتارهای بی تبارشکوفه های سر برآورده از سوز خزاننشان از روییدن جوانه هاستزمان پریدن پروانه هاستفرمان دل بریدن از بهانه هاست.و چه دل انگیز است،دمیدن سرود عشقدر ساز هستی.خزانِ اندیشه ها خواهد رفت،تمام این حیله ها خواهد رفت،در میان همهمه کینه هاغبار از سینه ها خواهد رفت.زمان زمان گذشتن از تاریکی است.زمان نوشتن از آزادی است....
دانی که فرهاد چرا غمگین استاز این همه اخلاص چه دل چرکین استامروز که بینی دلش غمگین استاندر غم احساس آن شیرین است--------شاعر حسن سهرابی...
در چشم تو از هوس هوایی باشدگمراهی و عشقِ بی وفایی باشداز آنچه شود سهم تو در راندن منتنهایی و درد بی شفایی باشد...
آرزویم این است جاناکه چُنان تیغِ فَلَکبَر زَنَد از ریشه تو راکه دِگَر رنگ خوشیهیچ نیایَد به دِلَت.حسن سهرابیsohrabipoem...
سُخنها رَدِپای وَهلِ مرگ استکه دائم با دلِ من در نبرد استدلی خسته چُنین پیغام سَر دادکه مَرگ با جانِ من در جنگِ سرد استحسن سهرابیsohrabipoem...
دیشبدیشب دل من هوای آن میکده داشتبا باده و می قرار یک شبه داشتبا آن دف و سنتور وناز رُبابتا صبح سحر اِعجاز حنجره داشتشاعر:حسن سهرابی...
طایفه جهلاین طایفه جز جهل ندارند نشانیجز فاجعه و درد ندارند مرامیاینان که چنین غرق تماشای سکوتنددر جامعه جز فقر ندارند پیامیحسن سهرابی sohrabipoen...
حلقهدر میان حلقه های بیشمار زندگی،حلقه ای از زلف یارمهربانم آرزوست.حسن سهرابی...
کوی یارخوش آن ساعت که من در کویِ یارمبرآرم نغمه ها من با سه تارماگر چه اینچنین من بیقرارمبجز پیمان او در دل ندارمحسن سهرابی...
شاعر دیوانهاین شاعِرِ دیوانه که دِل خون شده استدیر گاهی است اَسیرِ دِلِ مجنون شده است قطره اَشکی که گریخته است ز جهان کلماتاِشتباهی نصیبِ منِ محزون شده استحسن سهرابی...
ریاکارآن یار که می گفت که دیوانه ما بودمجنون و گرفتار و در بند جفا بودبیهوده ببستم دلم را به وفایشابلیسه ریاکار و فرزند خطا بودحسن سهرابی...
چه کنمچه کنم تو را که دیوانه ایز بهر می عاشق میخانه ایدل زتو من هیچ نَبُرَم ای رفیقگر چه تو خود رفیق هر خانه ایحسن سهرابی...
نبردهوا بس ناجوانمردانه سرد استغزلها با رباعی در نبرد استدر این بازار سرد شاعرانهدلم تنها اسیر کوه درد استحسن سهرابی...
معجزهحسن سهرابیمعجزه تا که از جانب معشوق نباشدنیرزد به پشیزی،چو تو در میانه باشیبه طواف رفتن امّاکعبه و خدا نخاهد.حسن سهرابی...
راز خلقتشاید صدای تو رازِ خلقت است در بیکرانه هستیومن قطره ای بی پناهایستاده مقابل عظمت اقیانوس چشمانتحسن سهرابیInstagram.com/sohrabipoem...
اِنگار که دلبری به سوی ما می آیداینگونه غریب و بی صدا می آیدامروز در این وادی پُرحادثه اماینگونه عجیب بوی جفا می آید...
نخواهیم گذشتحسن سهرابیاز ساقی این سَرا نخواهیم گذشتاز بازی حیله ها نخواهیم گذشتاز هر چه که بگذریم تا آخر عمراز بانی این بلا نخواهیم گذشت...
خیانت حسن سهرابیاز آن روز که من خیانتت را دیدم بی تو من به این جهان خندیدمگر چه خشکید دلم از هوس و حیله توهمچو آن اَبر بهار از آسمان باریدم...
اسیرحسن سهرابیبا آنهمه عشق اَسیرم کردیاز بازی زندگی تو سیرم کردیبا آنهمه دلدادگی و شیداییدر دور جوانی ام تو پیرم کردی...
قطره آبقطره آبی کوچک و بی ارزشم در آسمانها من ولیدر زمینم،قطره آبی ناگهان سیلی خروشان می شود...
بوسه باراندِلبرا دیوانه و معشوقه ای اَندر قفسداری ولی،بی محابا ، بوسه بر لبهای بی اِحساسِ باران می زنی....
چه کنمچه کنم تو را که دیوانه ایز بهر می عاشق میخانه ایدل زتو من هیچ نَبُرَم ای رفیقگر چه تو خود رفیق هر خانه ای...
نَجوای تو را دوش شنیدم دنیا آن راز بزرگ که گفته ای با دریادردا که چه غمگین و غضبناک شدی از این همه بی مهری و بد گوهری انسانها...
سَرخوش اند این کوچه های عاری از نجوایِ مندر بَهاری که دِلَم با حنجره،سازِ جدایی می زَند.سروده های:حسن سهرابی Instagram.com/sohrabipoem@sohrabipoemSohrabipoem.blogfa.com...
کتابخانه ده ما را آتش زدندتا همه مردم با خدا شوندغافل از آنکه خدا همراه دودازدِه ما رفتحسن سهرابی...