پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هر چه پر داشتیم فروختیم /در آسمان /جایی برای بالیدن نیست /تا پرده کنار رود، /باید /پشت پنجره /بست بنشینیم /«آرمان پرناک»...
یکی مثل تو رفت و شد کیمیایکی مثل من ماند و شد بی صدایکی مثل کفشی درون پات شدیکی مثل من کیش در مات شدخیالم تویی که شدی واژه هاکه جوشیدی از پشت آن پرده هابدون تو هر کاری غلط کردنهبدون تو به هر جا غلط رفتنهنباید تو سیبی بگیری به نوشکه باید هبوطی بگیری به دوشتو خوردی و اکنون منم در هبوطتو خوردی و حالا منم در سکوت...
پنجره رنگَش پریده،پرده هم؛ چون بیدِ مجنونحتم دارم؛ ماهِ امشب، قصه یِ لیلی شنیده!شیمارحمانی...
پرده را پس می زنماز پنجرهتا ببینم باز هم هستیاین نزدیک ها......
گشوده شد پرده های رازمن به چشم خود دیدمخلوتش خالی از من بود...!!...
《 در سه پرده 》۱ : پردهجنگ در جبههء دیوار استبا ادامهء حصرِ پنجَره ها...۲ : پردهپانسمانِ زخمِ عمیقِ دیوار هاست .۳ :جنگِ با پرده کارِ باد استیعنی ؛ که باد آزاد است...حادیسام درویشی...
وقتی پیام دادی چسب زخم بخرمکجای خانه بودی؟کجای خانه احتمال زخم بیشتر است؟در آشپزخانهلوله ظرف شویی گرفته بود از لجن؟دل آدمی از چه می گیرد؟در پذیراییپرده ها را کشیده بودی؟پرده ها را که می کشینور است که محبوس می شود در خانهیا تاریکی؟وقتی پیام دادی چسب زخم بخرمدر صف نانوایی بودمنگاه می کردم به سنگ ریزه هاکه چسبیده بودند پشت نانو داشتم به خاطر می آوردماندوه های بی شماری را که...
هیچ می دانی پشت پرده ی تورچقدر زیباتر می شویمانگار باران از یک پرده ی تورمی باردانگار ابرهای تور با ارگانزای آبی کمرنگپرده از آسمان کشیده اندو ما وقتی آسمان را بی پرده نگاه می کنیمجز بمب هایی که بر سر این میانه ی خاورمی ریزدباران دیگری از تورهای ابری نخواهیم دیدتوپرده ی این نمایش را انداخته ایو ما که بازمانده ی جنگ های جهانی هستیمبه نخ هایی نگاه می کنیمکه از دست و پای ما تا آن سر پرده ها کشیده می شوندبی پ...
هر دو سرخیم ولی فاصلهء ما از همپرده هایی ست که در قلب انار افتاده...
به این پنجره سالهاست که چشم دوخته ام شایدیک پرده بیایی...
پرده هاجنگ در جبهه ی دیوار است!با ادامه ی حصر پنجره ها....