شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
عشق یعنی تو و آن لحظه ی بی روسری ات رقص گیسوی به هم ریخته و دلبری ات...
از گوشه آن روسری سرختگاهی نگاهم کن،انارها وقتی میترکنددلبرانه ترند......
تو را بی روسری دیدم عجب طوفان دل چسبی تشکر باد تابستان، مراد این دلم دادی!...
روسری را طرح لبنانی ببندی یا نبندی،زلف بر صورت بیفشانی، نیفشانی قشنگی!...
این روسری آشفته یک موی بلند استآشفتگی موی تو دیوانه کننده است...
زیبای من! بیا و به این مرده جان بده موهای زیر روسریت را نشان بده...
دیدم که شهر باز پر از عطر مریم است گفتند باز روسری ات را تکانده ای...
دوره سعدی و حافظ صحبت از زلف تو بودنوبت دوران من شد روسری سر کرده ای؟!...
روسری سر کن و نگذار میان من و باد سر آشفتگی موی تو دعوا بشود...
مثل یک منشور در برخورد با نور سفیدروسری، رویِ سرِ تو رنگ پیدا می کند.....
سبز، قرمز، سرمه ای، فرقی ندارد رنگ هاصورت ِ تو روسری ها را چه زیبا می کند!...
نسیمی آمد و برداشت از سر روسری ها را مگر پاییز رنگی تر کند خاکستری ها را...
بادبا هزاران نغمه ی معطرآمده است ... روسری ات رابرداشته ای مگر ؟؟!!...
در حسرت موهای تو جانم به لب آمدبر مخترع روسری صد لعنت و نفرین ...
زلف او از روسری گاهی که بیرون می زندمی طپد قلبم چو آهویی که می گردد شکار...
باد آمد و برداشت ز سر، روسری ات راانگار عیان کرده خدا، دلبری ات را......
کافری یا قاتلی، یا از وجودم خسته ای؟روسری با رنگ قرمز، تازه کج هم بسته ای!...
یک طرف ماسک/آن طرف روسری/بهار را نمی توان دید اندکی...
روسری سر کن و نگذار میان منو بادسر آشفتگی موی تو دعوا بشود......
روسری را باز کن اعجاز کن؛ گم راه کرد...قاریان سوره ی والعاشقان را بوسه ات!...
روسری را پیش من بالا و پایین کم ببرآنقَدَر ها هم که می گویند مومن نیستم...
روسری های تو باعث شده زنبور عسلجای گل، حسرت و اندوه به کندو ببرد...
بانوی روزهای زرد پاییزم!بیا برویم زیر درخت بیدروسری ات را وا کن!بگذار باد خیال کند بهار آمده استبه جهنم که از حسادت بمیردبید!...
نسیم هم مُداممیرود و بازمیگرددبا رؤیای گذر از درز روسریو دزدیدن عطر موهایت!زمین و عقربهی ساعتهابرای تو میگردندو منبه دورِ تو!...
خودم را به پارک آورده اممی خواهم روسری ام را در بیاورمتا آشوب بادخیالت را از لای موهایم بیرون بیاورد......