عشق یعنی تو و آن لحظه ی بی روسری ات رقص گیسوی به هم ریخته و دلبری ات
از گوشه آن روسری سرخت گاهی نگاهم کن، انارها وقتی میترکند دلبرانه ترند...
تو را بی روسری دیدم عجب طوفان دل چسبی تشکر باد تابستان، مراد این دلم دادی!
روسری را طرح لبنانی ببندی یا نبندی، زلف بر صورت بیفشانی، نیفشانی قشنگی!
این روسری آشفته یک موی بلند است آشفتگی موی تو دیوانه کننده است
زیبای من! بیا و به این مرده جان بده موهای زیر روسریت را نشان بده
دیدم که شهر باز پر از عطر مریم است گفتند باز روسری ات را تکانده ای
دوره سعدی و حافظ صحبت از زلف تو بود نوبت دوران من شد روسری سر کرده ای؟!
روسری سر کن و نگذار میان من و باد سر آشفتگی موی تو دعوا بشود
مثل یک منشور در برخورد با نور سفید روسری، رویِ سرِ تو رنگ پیدا می کند..
سبز، قرمز، سرمه ای، فرقی ندارد رنگ ها صورت ِ تو روسری ها را چه زیبا می کند!
نسیمی آمد و برداشت از سر روسری ها را مگر پاییز رنگی تر کند خاکستری ها را
باد با هزاران نغمه ی معطر آمده است ... روسری ات را برداشته ای مگر ؟؟!!
در حسرت موهای تو جانم به لب آمد بر مخترع روسری صد لعنت و نفرین
زلف او از روسری گاهی که بیرون می زند می طپد قلبم چو آهویی که می گردد شکار
باد آمد و برداشت ز سر، روسری ات را انگار عیان کرده خدا، دلبری ات را...
کافری یا قاتلی، یا از وجودم خسته ای؟ روسری با رنگ قرمز، تازه کج هم بسته ای!
یک طرف ماسک/آن طرف روسری/بهار را نمی توان دید اندکی
روسری سر کن و نگذار میان منو باد سر آشفتگی موی تو دعوا بشود...
روسری را باز کن اعجاز کن؛ گم راه کرد... قاریان سوره ی والعاشقان را بوسه ات!
روسری را پیش من بالا و پایین کم ببر آنقَدَر ها هم که می گویند مومن نیستم
روسری های تو باعث شده زنبور عسل جای گل، حسرت و اندوه به کندو ببرد
بانوی روزهای زرد پاییزم! بیا برویم زیر درخت بید روسری ات را وا کن! بگذار باد خیال کند بهار آمده است به جهنم که از حسادت بمیرد بید!
نسیم هم مُدام میرود و بازمیگردد با رؤیای گذر از درز روسری و دزدیدن عطر موهایت! زمین و عقربهی ساعتها برای تو میگردند و من به دورِ تو!