سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
یک دانه سیگار دارم و هزار معمای لاینحل......
وشاید سیگار اختراع سرخپوستی بود کهمی خواست به معشوقه اش پیام کوتاه بدهد......
برایم سیگاری آتش بزنمیان لب هام بگذارو دور شو.پر از باروتم!...
بوسه بر سیگار شب ها،رو به روی خانه ات با لبانم به خیال تو خیانت می کنم...
تو شیرینی چو سیگاری که قبل ازترگ می چسبدپر از سم نفس گیری، که باشی مرگ می ارزد!!...
در شهر ما چشم ها عاشق می شوند، اماریه ها تاوانش را پس می دهند......
من به دنبال کسی بودم که "دلسوزی" کندهمدمم این روزها سیگار باشد بهتر است...
شبیه آخرین سیگار قبل از ترک، دلچسبیتو را میخواهمت اما گذشتن از تو الزامیست......
ولنتاین،واسه سیگارم یه فندک جدید می خرم...
غریبهسیگارت را حوالی دل منآتش مزنپس از واپسین عشقتنم پر از باروت است !...
چشم هایش قهوه ای بود و به حق فهمیده امقهوه از سیگار و قلیان اعتیاد آورتر است......
رهگذر داشت به لب سیگاریگفت آتش داری؟من نگاهی به دلم کردم و گفتم:آری...
بعد از تو هی سیگار،هی سیگار،هی سیگارتهران پر از دود است،وقتش نیست برگردی؟...
من براش مثل سیگار بودم که تهش زیر پاش له شدم......
نمی دانم سیگار ها کوچک شدند ،یا نبودت ، کام های مرا عمیق تر کرده ... !...
من تحقیق کردم ؛نیکوتین موجود در بغل یارسیصد برابر بیشتر از نیکوتین سیگاره...
سیاهی لبهایم از سیگار نیست…!سیاه پوش هزار حرفه نگفته است…...
اگر سیگار یا قلیان میکشید، حتما چای نبات بخوریدتاثیری نداره ولی تو این هوای سرد میچسبه، تو گروههای دیگه هم منتشر کنید اونام استفاده کنند...
رهگذر داشت به لب سیگاری، گفت: آتش داری؟من اشاره به دلم کردم و گفتم: آری ......
تورا دوست دارمچون صدای اذان در سپیده دمچون راهی که به خواب منتهی می شودترا دوست دارمچون آخرین بسته سیگاری در تبعید ....
مثل سیگار روشنی که نه کشیدی و نه خاموش کردی،لای انگشتات سوختم و تموم شدم......
سیگار را با هیچ چیز عوض نمی کنم برگرد،ثابت کن دروغ می گویم......
بخت هر جا که به دست کسی انگشتر دادبی گمان قسمت انگشت کسی سیگار است...
پدربزرگ سیگاربدون فیلترمی کشدپدر روزنامه های فیلتردار می خواندکودک اما مشقش را سرخط می نویسدنه یک حرف بالا نه یک حرف پایین...
محبوب منهوا را از من بگیرخنده ات را هم!مثل سیگاریکه از فیلتر روشن شده باشددست نخورده از دست رفته ام...