اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را شمارم مو به مو شرح غم شبهای تارم را
دست در زلف تو بردم که شب آغاز شود حیف ! یلدای من این بار نشد طولانی
یلدا شب چشمان توست یک عمر نگاهت کنم وقت کم می آورم
در شب توفان غم،آرام بودن مشکل است من لبالب آهام اما لبگشودن مشکل است
گُل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم چراغ از خندهات گیرم که راه صبح بگشایم
یلدا را با یکی مثل تو می خواهم وگرنه بلندی و کوتاهی شب هایش بیخ ریش ماه های دیگر ...! .
حتی طولانی ترین شب نیز با اولین تیغ درخشان نور به پایان میرسد،حتی اگر به بلندای یلدا باشد.بیدار و امیدوار باش خورشیدی در راه است. یلدا مبارک
یلدای چشم های تو برفی ترین شب است یلدای چشم های تو طوفان میآورد امشب تمام وسوسه ها در نگاه توست ابلیس هم به دین تو ایمان می آورد
دانه دانه شد شب/هندوانه افتاد/یلدا شکست
ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی
عاقبت در شبِ آغوش تو گم خواهم شد دل به دریا زدن رود تماشا دارد...
هزار شب به سحر آمد و سحر شد شام ولی شبی که تو رفتی، سحر نگشته هنوز
همه خوابند.. مرا در همه شب بیداریست
دلم سفر میخواهد با حالی که خوش باشد لب هایی که بخندد دلی که آرام باشد شب موسیقی تو و جاده ای که هیچ پایانی نداشته باشد
آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اند من کافر همه شب با تو به آغوش کشم...!
شب،امشب نیز شب طولانی پاییز همه خوابیدهاند آسوده و بی غم و من خوابم نمیآید نمیگیرد دلم آرام در این تاریکِ بی روزن ...
وقتی دلتنگ باشی هزار بار هم از این شونه به اون شونه بِغَلتی این شب صبح نمیشه!..
کاش پایان یکی از این روزها ، شب نباشد تو باشی ...
هر شب بدون بوسه جدا میشوی ز من انگار بر دهان تو فردا نوشته اند .
ای دل صبور باش و مخٖور غم که عاقبت این شام، صبح گردد و این شب سحر شود
نگو که شب شده راحت بخواب، راحت نیست! که بی تو این دلِ تنگ و خراب راحت نیست
به گمانم شب را وقتی که خدا دلتنگ بود آفرید ...
بیهوده خروس لعنتی می خواند شب می رود و دوباره شب می آید
شب ها نور ماه در چشم تو می درخشد شب بخیر هایت ماه آسمان را برای من روی زمین می آورد