مردِ مغرور دوست داشتنی ام! این زمستان، این سوزِ دلچسب و این هوای نوبرانه تنها کنار تو با یک فنجان چای گرم میچسبد! که بنشینیم کنار شومینه... و از پشت پنجره هوای زمستان را تماشا کنیم... تو برایم مولانا بخوانی ای که در باغ رخش ره بردی گل تازه به...
زمستان همان ردٍّ پای...️ قشنگی ست، که از عشقِ من و تو روی برف می ماند.️
اسفند یعنی؛ شاهکار نقاشی خداوند، روی زمین یعنی ترسیم یک تابلو با جوهر عشق یعنی کشیدن رنگین کمان در یک شهر خاکستری یعنی لحظه ی زیبای تولد یک شکوفه در برف
دل به دریا زده ای پهنه سراب است نرو، برف و کولاک زده راه خراب است نرو...!
برف آمدنت را به تاخیر انداخته بود و اکنون کرونا کی به من میرسی؟
کافیست تو باشی من می شوم برف می شوم باران کنارت می مانم
برف آشفته/ میبارد درونم پشت ِپنجره/ یخ میزند/تنهایی
سالروز تولد قشنگت را با رقص سفید برف ها همچون سفیدی دلت بر اسمان قلبمان جشن می گیریم و صمیمانه فصل شکفتنت را تبریک می گوییم
اب میشود/برف/تا دامنههای خانه هم اگر ببارد/دوباره/بنفشههای کنارِپرچین/امدن بهار را/ مژدگانی میدهند.
درخت شمشاد را دوست دارم که سبز وسر پا درون برف به انتظار نشسته است برای بهار
بوسه برف کوه را بههم ریخت بوسه باران زمین را غرق کرد تو بیرون نیا برف و باران را به گردن تو می اندازند... !
بوی گل نرگس؟ - نه، که بوی خوش عید است! شو پنجره بگشا، که نسیم است و نوید است. رو خار غم از دل بکن، ای دوست، که نوروز هنگام درخشیدن گلهای امید است. بر لالهء از برف برون آمده بنگر، چون روی تو، کز بوسه من سرخ و سپید...
تو اگر بهار را صدا کنی می آید حتی اگر دلش جا مانده باشد میان برف ها
جُز روزگارِ مَن همه چیز را سفید کرده برف...
برف می بارد ، به آخر خیابان رسیده ام پشت سرم را نگاه می کنم و رد پای تنهایی ام را می ببینم که از دور دست ها شروع شده است
مادر روسری ات را بردارتا ببینم،بر شب موهایت چند زمستان برف نشسته است تا من به بهار رسیده ام...! ای مهربان ترین روزت مبارک
ماه نمایان/کاش نخواند امشب ستاره/برف برهنه
برف آشفته میبارد درونم پُشتِ پنجره یخ میزَند تنهایی
در زمهریر برف در پردههای ذهن من از عهد کودکی سرمای سخت بهمن و اسفند اینگونه نقش بسته است اهریمنی اما همیشه در پی اسفند هنگامه طلوع بهار است و ایمنی شب هر چه تیرهتر شود آخر سحر شود...
دی و بهمن ز گرد راه رسید شد زمستان و کوچهها یخ بست دانه دانه چو پنبههای لطیف برف بارید و بر درخت نشست شاخههای ظریف شب بو را برف سنگین بی حساب شکست طفل ذوقم بهانه جویی کرد که گل زرد و ارغوانی کو وقت اسفند و گل دوباره...
آسان آب شدم مثل آخرین برف اسفند، در بازوان تو.
وقتی دی و بهمن به پایان می رسد و اسفند به نیمه آغاز می شود خواب هر ساله ای که لانه های زیر برف در انتظار بازگشت چلچله ها می بینند
برف همان دوستت دارم های باران است که روی دستان سرد ابرها باد کرده است
تو این هوای برفی فقط تو می چسبی عشقم