مجال خواب نمی باشدم ز دست خیال
پیراهنم بوی تورا میدهد ازبس که خیالت را شبهادرآغوش دارم.
هر شب منم و خیال جانان
باز باد موهای تو را آشفته کرد و من غرق تماشای خیال انگیز ترین تصویر جهانم
هزار و یک شب خیال بافتم از تویی که یک شب نداشتمت!
و منی که هنوز زنده ام مرده ای که زندگی می کند خنده دار است خنده دارتر از لحظه ای که خیال کردم دوستم داری
همین که تو هر صبح در خیال منی حال هر روز من خوب است
کسی که خیالتو پر کنه اما دنیا تو نه ترسناکترین آدم زندگی میشه...
هر شب ... از سقف خیالم تو می چکی و این عاشقانه ترین بارش دنیاست
خاطره یعنی؛ لبخند من درخیال تو…
می روم سوی خیال تن به صخره می کوبانم! از تنم... هزار لاله می روید.
به هر دری که میزنم شب است و به هر طرف که رو کنم خیال تو
مست و خرامان میرود در دل خیال یار من
چه خیال های تا به تایی که با موهای تو نبافته ام
من هنوز خیال می کنم که تو هر شب به من فکر می کنی قطعا من خیالباف ترین فراموش شده ی جهانم!
آن سوی مرز خیال ابرکی می بارد
خیال او چو ناگه در دل آید دل از جا میرود / الله اکبر
مرا از من گرفته است خیال خنده های تو
تمام سهم من از جاده پیچیدن در خیال توست
هر چه بجز خیال او / قصد حریم دل کند در نگشایمش به رو / از در دل برانمش...
بیا قرار بگذاریم هر چند شنبه در خوابى خیالى جایى... یک دل سیر هم را ببینیم...
تو رفته ای و من هر روز / به موریانه هایی فکر می کنم که آهسته و آرام گوشه های خیال ام را می جوند! تا بی *خیال* نشده ام / برگرد...
گاهی فراموشش بکن گاهی به دور از هر خیال مقصد کجا...؟یا کیستی...؟گاهی بخند و بیخیال
خیال تو دارم از خودم بی خبرم