متن دلنوشته خاص
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته خاص
به نام آفریدگار
تلاش کن تو زندگی
فقط به افکار اهداف خودت نگا کنی و براشون تلاش کنی نظرو گفتار پیشنهاد دیگران برای خود انهاست اگه پیشنهاد برتری بود ک خود افتخار اونو نصیب خود میکردن
ن ک به پیشنهاد بدهند
یادت باشه شکست خودت پیروزی بزرگ خودته
اما شکست...
گچساران!
تو کیستی؟؟
از کجا آمده ای؟
ای گنجینه پنهان
ای که تو را نمیشناسند و خود را
بگو ای ساکت روان...
خسته ای میدانم
رمقی در بدنت نیست که فریاد کنی
قرار بود با رنگ سخاوتت سفره های شهر ت را چون مردمش برقصانی
گچساران!!
ای خون سیاهت خفته...
یارا،مگر بی تو میشود زندگی کرد
جانا،مگر با نبودنت میشود تحمل کرد
سختی های زندگی با تو آسان میشود
آنقدر آسان که گر بر هم نهی چشم تمام میشود
بعضی《کاش ها》غیرممکن است.
《کاش》های که فکر گردن به آنها شیرین و لذت بخش است.
《کاش》های که مارا به دنیای رویا فرو میبرند.
کاش میشد پروانه باشم، از این گل به آن گل و از این باغ به آن باغ بروم و بوی خوش گل هارا استشمام کنم.
کاش میشد رود...
برایم مهم نیست
از بیرون چگونه به نظر می آیم
کسانی که درونم را می بینند
برایم کافی اند
برای آنهایی که
از بیرون قضاوتم میکنند حرفی ندارم
با خود می گویم
بگذار همان بیرون بمانند
قدر آنهایی را که برایتان مینویسند خوبی و شما لبخنده مهربانشان را در لابه لای نوشته هایش میبینید را بدانید،
آنها مهربانى را اعتبارى دوباره میدهند…
مثلا گلای فرشمون غنچه بدن و بزرگ شن.
مثلا خورشید و ماه بهم برسن.
مثلا داداش کوچیکم از من بزرگتر باشه.
مثلا بتونیم پرواز کنیم.
مثلا کل تابستون برف بیاد.
مثلا آب دریا قرمز باشه.
مثلا بارون مزه شیرکاکائو بده.
مثلا ی روز دوست نداشته باشم.
...Saeideh...
اولاش فکر میکردم همه چیز نوبتیه تا دیدم همیشه اون اول صبح بخیر میگه. خیالم راحت بود ازینکه مثل من فکر نمیکنه، اما بعد یه مدت دیدم منم بعضی روزا، زودتر از اون صبح بخیر میگم؛ دیدم عاشقش شدم، عاشقِ اینکه اون مثل بقیه نبود، که توی ذهنش مثل بقیه...
کلمه«دژاوو»
یعنی«آشنا پنداری» به احساسی گفته میشه که یه لحظه،یه صحنه یا یه آدمی رو میبینی و حس میکنی قبلا اونجا بودی و دیدیش!یه تئوری قشنگ هست که میگه وقتی یه نفرو میبینی و حس میکنی چند ساله میشناسیش یا تو یه مدت زمان کم به یه نفر از ته...
بر در خانه
تورا من دیدم
مهرت به دلم نشست و خوابت دیدم
در ساحل دریا ستاره چیدم
در پیچک موهات خودم رقصیدم
چشمان سیاهت که به چشمم افتاد
بیدار شدم بر تن خود لرزیدم...
مرد تیرماهی شالیزاریم
زحمت تو در لجنزار زرد و سبز شالیزار
مرا یاد باده در ترنج می اندازد
و آن زردانه های میلاد مرداد ماه
مانند عشقمان خلق شده از مهارت توست
تابستان سرتاسر میلاد است
خدا تو را روانه کرد تا رحمتی شوی برایم
و من مرهمی میشوم برای...
زود بود که پدر خاکی ات اسمانی گشت
پشتوانه جگر گوشه های من
غمخوار آگاه و بیدار یار من
آن مفتون حسین
مرقوم شد پسرش باز هم محزون گردد
آه از محرم و صفر و سفرهای ماندنی
باشد مالوف و مانوس و محشورشان
چشم ز غیر او بستم و
یادم ز غیر او خالیست
و این، هنرِ مهر و مرام و وفاداری مردی متقیست
شاکرم از صاحب این جلال و جبروت
که در سایه بنده شریفش،
ارامش ابدی من در حیات میسر شد
زبان و بدن از جبران، قاصر است
پیشکش، سر می...
پشتیبان و حامی ترین خاطره ی کودکی من
برق خنده ات در قاب ذهنم خیره کننده ترین ارامبخش است.
بزرگ ما سه تا بودی و افتخار میکردم این تک بودنت لااقل جایگاه خوبی از نسب قرار گرفت و بزرگترمان مرد است.
بزرگ شدی و یک تنه «افتخار و بزرگ» کوچک...
در جوار تو هر هنگام عید است
حتی نیاورد ولی عزا هم عید است
قرار کنار تو بودن
سرور ستوده ی این سان سرداری بودن
گذراندن سردی و گرمی فصل ها هم گام با یار موافق
هیجان و شعفی غالب تر از
هوای همگانی تمدید فصلها و نوروز است
زندگی راه های بسیار زیادی رو جلوی پای ما میزاره،
ولی تنها راه برای من بودن با تو تا آخر عمره.
دنیا هم که از آن تو باشد
تا وقتیکه نوشته هایت در دل
یک زن نباشد
تا زمانیکه درون قلب یک زن
جایی نداشته باشی
تا درون آوازهای عاشقانه ی زنی
زندگی نکنی و سهمی از
دلشوره های زنی نداشته باشی
فقیرترین مردی …
ما هم در داستان خیلی ها همان آدم های بدی بودیم که ندیدند، نشنیدند، نخواستند، دوست نداشتند و بدون دلیل قانع کننده ای رفتند.
هر زمان که خواسته نمی شویم و دوست داشته نمی شویم و رنج می بریم و ترک می شویم؛ یادِ تمام زمان هایی که خودمان در...