متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
چقدر سخته
گل آرزوهاتو توو باغ دیگری ببینی و هزاربار
خودتو بشکنی و اونوقت
آروم زیر لب بگی
گل من
عاشقتم تا ابد...
گوشه ی امن دنیا
کنج یه اتاق نیمه روشن که نسیم از درز باریک پنجرش روانه میشه
گیاه برگ انجیری ای که لب پنجره با حوصله رشد میکنه
و صدای موزیکی که از گرامافون به آرومی پخش میشه
میتونه هزاران برابر لذت بخش تر از همنشینی با آدمایی باشه که...
گاهی اوقات که فکر میکنم تهش قراره به چی برسم، تهش همیشه یه جواب بیشتر برای خودم ندارم.
هیچی؛
تهش هیچی نیست.
ته زندگی مرگه.
ته خیابون بن بسته.
ته جمله نقطس.
ولی زندگی میتونه پر از اتفاقات هیجان انگیز باشه
خیابون میتونه پر از درخت و پرنده های سرزنده...
منم خدایی دارم
در همین نزدیکی ها، نشسته در کنارم ، من چای می نوشم و او .... نگاهم می کند ، لبخند می زند و می گوید : چه خبر ؟ حالت خوب است ؟
من ... من اندوهگین از غصه های هر روز، میگویم نه ... تو که...
عشق را پرستش کن
من تو را عشق می خوانم
زمانی که تو مرا دیوانه خودت کنی
و حضورت مرا خوشحال
و من تورا به جان وصل دهم
دیگر چیزی میان ما پنهان نیست
عشق مگر چیزی جز درک احساسات است
اگر خواهی مرا عاشق باش و آزاد
عدالتی میان...
‹ ولی سهراب سپهری چقد قشنگ گفته که :
زندگی را ، نفسی ارزشِ غم خوردن نیست ..
هیچ کس دوبار فرصت زندگی بهش داده نمی شه ،
زندگی اون قدر کوتاهه
که اصلا نمی ارزه با غصه خوردن بگذرونیمش ؛
از همین فرصتی که هست به قشنگ ترین
شکل...
دخترکه باشی مدام دلت میلرزد بغضت همیشه به راه
دخترکه باشی باکوچک ترین حرف اشکت سرازیرمیشه
دخترکه باشی میشی عزیزدل مادر
دخترکه باشی احساسی ترین موجودجهانی
دخترکه باشی بایک فریادکوچک میشکنی
دختر که باشی دلت زودمیگیره
دخترباش دخترونه نازکن دخترونه فکرکن
دخترونه زندگی کن فقط بخندبیخیال دنیا
جهان باخنده ی...
دستش را می گیرم
آرام نبض دلتنگی اش را می بوسم
به آغوشش می کشم
پناه امن گریه هایش می شوم
از یکی بود و یکی نبود آدمها
برایش قصه ای می سازم
که کلاغ پیر و خستهٔ آن
همیشه به خانه اش برسد
برایش یک بغل عشق می شوم...
مادرش هنوز سیاه می پوشد
مادر، مادر است
چه فرقی می کند
که فرزندش را چگونه از دست داده باشد
با بیماری یا تصادف
با گلوله یا طناب دار
در خط مرزی یا حیاط زندان
چه فرقی می کند در خاک سپاریش
عده ای زیاد حاضر باشند یا غریبانه و...
توی فیلم Closer، ناتالی پورتمن میگه :
این عشق که میگی کجاست ؟
من نه میبینمش، نه لمسش میکنم ،
نه احساسش میکنم ،
من فقط می شنوم ...
کلمه هایی رو میتونم بشنوم ولی من نمیتونم با این کلمات آسونی که میگی هیچ کاری کنم !
ثابت کنید حرفاتون...
تا یدونه لباس رنگی نپوشی نمیفهمی
که مشکی زیادم بهت نمیاد ،
تا اون یه نفر رو فراموش نکنی متوجه نمیشی
که ادمای خوب زیادی چشمشون به تو هست ،
تا جای خدا نباشی نمیتونی واسه آدما حکم ببری ،
تا کارما زنگِ خونَت رو نزنه به خودت نمیای ،...
انسانها اگر بدانند محتاج نگاهشان هستی ، نگاهت نمی کنند . بدانند مشتاق صدایشان هستی لال می شوند . اگر بفهمند نیاز به نوازش داری ، لگد می زنند . و اگر روزی لگد به کارت بیاید ، بهانه ای برای لگد نزدن پیدا می کنند . ما آدمی زاده...
قوی بودن این نیست
که از هیچ چیزی نترسی
بلکه با وجود ترس هایت قدرتمندانه ادامه دهی
قوی بودن ، خستگی هم دارد
کمی استراحت کن اما درجا نزن
نفسی تازه کن اما خفه نشو
هیچ آدمی کامل نیست
پس به آگاهی ات بسنده نکن
تلاش کن کامل تر شوی...
کاش می شد چشم هایم را ببندم و فقط صدای باد باشد، صدای آبشارها و صدای خواندن چلچله ها و بوی نم باران و عطر شکوفه های بهاری. من باشمُ آن تک درخت بالای تپه ی سبز میان آن دشت زیبا، نرسیده به هفت غار.
من همان درختی باشم که...