شعر زیبا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر زیبا
☘️عشق
لحظه ای کوتاه
که تلخ و شیرین می شود
در لبانت
و
حرف هایت
آسان ترین دروغ
در چشم های پر از راز...
...🍂
...فیروزه سمیعی
حالا دیگر تو نیستی
اما من
با خیال حضورت
جرعه جرعه می نوشم
از تلخی و شیرینی
این عشق که نمی میرد...
...
...فیروزه سمیعی
حالا دیگر تو نیستی
اما من
با خیال حضورت
جرعه جرعه می نوشم
از تلخی و شیرینی
این عشق که نمی میرد
عشق
لحظه ای کوتاه
که تلخ و شیرین می شود
در لبانت
و
حرف هایت
آسان ترین دروغ
در چشم های پر از راز....
....
...🍃☘️فیروزه سمیعی
🍃☘️گیسو به نسیم قصه ی عشق نوشت
تلخ و شیرینِ دل به لب ها سرشت
حرفی ز شراب و راز در گوش شب
این باده به جان آتشی خوش بنوشت☘️
...
...فیروزه سمیعی
🍃☘️پاییز و شراب و عشق همراز شدند
در لحظه ی دیدار تو آغاز شدند🍃☘️
...
...فیروزه سمیعی🍂✨
🍃☘️عشق آمد و شعر را به طوفان برد
جامی ز شراب و دل به دوران برد
در گوشه ی خلوتِ شبانه ی دل
این باده مرا به آسمان ها برد🍃☘️
...
...✨فیروزه سمیعی
🍃☘️در جام شراب رازها ریخته اند
عشق و غم و شوق بی صدا ریخته اند
چون باده به دست می رسد شعر به لب
در جانِ من آتشت چرا ریخته اند؟...🍃☘️
.....
🍂فیروزه سمیعی
در دل شبانگاه چه رازها نهفته ست/
هر ستاره در شب قصه ای گفته ست/
عشق باده ای از لاله ی سرخِ دشت/
در سینه ی ما هر دم دلی شاد شکفته ست...
.....
....فیروزه سمیعی
لبخند تو سرخوشیِ آغازین است/
در خواهشِ چشمانت هزاران چین است/
قسمت شد اگر عشق به لبخند شما/
رازِ دلِ من باز هم شیرین است...
....
.....فیروزه سمیعی
در گوشه ی لبخند تو پنهان شده ام
بر عشق تو دلبسته و حیران شده ام
قسمت شده حرف عشق برلب هایت
خواهش به فراوانیِ باران شده ام
در گردش ایام چه سود از غم ما؟ /
این لحظه که هست نیس فردای شما /
بر جام بلورینِ جهان نوش کنیم /
کز دست زمانه می رود روز و شبا/
....
....
فیروزه سمیعی
فیروزه سمیعی
دیدمش، گفتم منم، نشناخت او...
(نیما یوشیج)
اهل دل کو تا که دریا جای صحرا پس دهد
(مهدی فصیحی رامندی)
ای سختیِ رافِ دلت، از ده شده بیش✓
ما را نده زین بیش تر آزار و تشویش. ✓
♡✓از دفتر شعر: عصر حجر♡✓مصطفی مدرس پور ✓♡
رویای عقاب و پشه
مهربانی کن از این پس با دل دلدار خود
جا نده یار خودت را در صف اغیار خود
خوشه خوشه جستجو کن دولت اقبال را
تا بریزی خرمن شادی به گندمزار خود
ای زلیخا دست از این دُردانه بردار و برو
تا نبینی رنج مردن را...
نام غزل: دلدادگی
هرکسی دارد به سینه یک غم پنهان خدا
درد قلب ما که شد دلدادگی نزد شما
درد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشق
درد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ما
عاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنین
می تپد قلبم برای آن صدا کردن...
هر بار که مرا به یاد می آوری
سینه ام ترک برمیدارد
کاش خرده های استخوان
در خواب هایت را
ببوسی...
زهره تاجمیری
از پشت پنجره آرزوهایم،
هر شب در رویاهایم،
آن کودک شاد را می دیدم،
که بر روی سبزه ها سرخوش می خرامد،
صدای خنده هایش را می شنیدم،
اما صد حیف و افسوس،
که فقط،
خواب او را می دیدم.
نام شعر: تو هم مثل من
خیاطم باش
بدوز دلت را به دلم
من تو را
ثانیه به ثانیه نفس میکشم
زندگی ات میکنم
تا تو سیر کنی در هوای من
تا بی هوا هوادارم باشی
نقاشم باش
خودت را عاشق من بکش
آشیانه من را در آغوشت بکش
من...
گوشه ای از بهشت را،
با لبخندت می نمایی،
دری از آن می گشایی.
نغمه های شادی و سرور،
از آن به گوش می رسد.
تو می خندی،
اما دریایی از آرامش در دلم
پدیدار می شود.
در پرتوی نگاهت،
آفتاب مهر بر وجودم می تابد ؛
و من، در...