متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
وجودم با تو سرشار وفا شد؛
سراسر شور و دنیای صفا شد؛
میانِ جان شکفت از تو، گلِ عشق؛
و احساسم به مهرت مبتلا شد!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
هر چقدر هم نصیحت کنی
نه صداتو میشنوه
نه صورتتو میبینه
آدم عاشق
فقط دوست داره به عشقش برسه
همین
یادمه خیلی قشنگ میگفت : عاشقتم!
از اون عاشق هستم هایی که، دلت میرفت
یجوری نگاه میگرد، یه شکلی بهت اهمیت میداد و یجوری عصبیت میکرد که نمیتونستی به دروغش شک کنی ؛ اما درست وقتی که در قلبمو براش باز کردم و خواستم تسلیم سرنوشت بشم، تفنگی که پشت...
و عشق
در آغوش ما
گلوله خورد
-علیرضا مرادی
امشب وقتی که دوباره به ستاره ها نگاه میکنم، وقتی دوباره با ماه حرف میزنم، وقتی که دوباره به صدای آسمون گوش میدم یاد تو می افتم و این یعنی هنوز به شدت عاشقتم..
آن لحظه که به هم قول دادیم همدیگر را بسازیم
آن لحظه که قول دادیم در برابر حرف های هم سر تعظیم فرود آوریم
آن لحظه که قول دادیم در مقابل سختی ها و مشکلات برای همدیگر بجنگیم
آن لحظه را میتوان به عنوان قشنگ ترین لحظه قاب گرفت
دلبرکم...
عشقای قبل توسوء تفاهم بود توعاشقم کردی بایه نگاهت زود توی مسیرعشق من اول راهم امادعام اینه توقلب توجاشم
عشق را در چشمان گرگی دیدم که از عشق آهو از عرش به فرش افتاده بود
نویسنده :المیراپناهی درین کبود
با من بیا
بیا بنشین تا بخوانمت
طومار عمر رفته ی خود را به پای تو...
بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی
چشمهایم
در انتظار دیدارت
تا ابد بیدار می ماند
چرا که عشق
در قامت نامت
آشکار گشته است
چون خورشیدی تابنده
چگونه بی تو باشم
تویی که
چون باران
باریدی
بر شب بوهای باغچه ی دل
و عطر حضورت
پیچید در کوچه ی دلتنگی ام
-بادصبا
بین ساختن نیمکت وُ،
هیزم،،،
سردرگم مانده ست نجار
***
درختِ خشکیده
از عشق
چه می فهمد؟!
-زانا کوردستانی
لبم را تا به مهرت باز کردم
به نامت عشق را آغاز کردم
چو دستم را به دستانت سپردم
ز شوق روی تو پرواز کردم
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
عشق گاهی سخت وشیرین میشود چون هندسه
جمع دارد ضرب دارد من از آن منها شدم
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
صدایت که به گوش هایم آویخت
رد عشق بر سینه ام نشست
در تو به جستجوی خود پا نهادم
تا با فتح خود ، تو را تصاحب کنم
تو که تکثیر یافته ای در من
و از دهانت خورشید متولد می شود
و شب در آن به خواب فرو می...
تو باید باشی
تا عشق باشد
تا زندگی جریان داشته باشد
تا درخت در خاک ریشه بدواند
آسمان؛ ماه و خورشید را در آغوش بگیرد
تو باید باشی
تا زندگی زیبا بماند
منِ بی تو
یعنی مرگ موروثی
در هستی...
عشق چیست پدربزرگ ؟
باران را دیده ای دخترم ؟آری دیده ام .
با باران می آید ،با باران می رود
خاطره هایش عشق است ..
دلنوشته از عشق
نویسنده :خانم المیرا پناهی درین کبود.
مهرم— فروردین
به سویه تو آمده ام تا تورا حس کنم ودنیا خواهد دید داستان عشقی سوزان را
که شعله اش در قلب من خواهد بود،
به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه ها وپرنسس ها سر می کند ،
قلب عاشق است ودر عشق پابرجاست