آنڪہ مَجنون میشَود ، از جان و دِل خواهَد گُذشت... ؏شق یَعنی، حبس باشی در تَبِ احساسِ خود ...
بلندتر بگو: دوستت دارم، آن قدر که: دورترین زن جهان هم بداند اینجا زنی ست که روزی هزاربار قربان قد و بالایت می رود زنی که هرچه از عشق می داند را میان آغوشِ امن تو آموخته ️️️
مرا ببوس تا عشق شعر تازه ای شود برای دوست داشتن ...
با شوقِ تو عالم همه سجاده ی عشق است...️️ ️️️
وقتی اسمش را می گذاری عشق، باید خودت را آماده کنی. آماده قهرهای بچگانه ی از روی دلتنگی... آماده بوسیدن های بی هوا... راه های طولانی... خاطرات منحصر به فرد... دوستت دارم هایی که از نگاه می شنوی، اگر این ها نباشد تظاهر است عزیزم تظاهر..!!!
گرمای آغوشت این فصل را عاشقانه تر کرده پرویال داده به عشق مان دل انگیز و دوست داشتنی تر شده بی شک ,تو, از دل تابستان به قلبم رسیده ای.
زنانه عاشق شو ؛ مردانه از عشقت محافظت کن ؛ و کودکانه سالهای سال عشقت را تازه نگهدار .
دعا میکنم برایت... حالی شبیهِ حالِ مَرا دعا میکنم برایت بی قراری را! عشق را... و عشق را!
آدم ها اصلا عجیب غریب نیستند! فقط گاهی عشقشان تمام می شود مثلِ سویِ چشم هایشان .. مثلِ شنواییشان مثلِ اشتهایشان مثلِ اعصاب و حوصله شان... گاهی عشقشان تمام می شود آدم وقتی عشقش ته میکشد کمتر عصبانی میشود، کمتر غصه می خورد، کمتر شب ها بی خواب می شود،...
مے خواهم عشق بماند و بوسه اے که هدیه لبهاےِ توست مے خواهم من باشم و تو باشے و یک زندگے سرشار از انعکاسِ ما مے خواهم عاشقت باشم....!️ ️️️
مرا سرمه کن به چشمهایت بگذار ببینمت نگاهت کنم بوسه باران بنوشمت....! باور کن من عشق را همان اندازه که تویی میخواهم...
لِیلیِ آن عِشق میشَوم! که مَجنونَش تُو باشی...!️ ️️️
آنجا که عشق زبان مشترک گلها و گلوله هاست و هیچ خطی قلب زمین را مرز بندی نمی کند.
به او بگویید دوستش دارم... من که هر چه گفتم... هرچه نوشتم... به روی خودش نیاورد ... که من عاشقانه میپرستمش... حتی دیگر در عکس های جدیدش... چشم هایش مرا دیگر یادش نیست به او بگویید دارم جان می دهم ... در این تنهایی... به او بگویید من پُر از...
چشمان تو...! شبیخونی بود که من را از پای درآورد! منی ،که تا قبل از دیدن چشم های تو، هیچ تصوری از عشق نداشتم ! و اما چشمان تو! تصویر بی نظیری از نور را برایم در آسمانی که همه ی آن را تاریکی دربر گرفته بود، به ارمغان آورد...
عزیزِ لحظه های من دلم شانه های امن تو را میخواهد چه کنم دل است و کارش عاشقی عشق کاری کرده به هر بهانه ای هوای تو را کند.
تا تو فاصله ها دروغ اند.. .. کافی ست آغوشی بگشایی از عشق تا من سیمایی از آینه ی چشمهایت بیرون بزنم... ای همه ی بسترگاهِ آرامش ام...!!!.... ️️️
سینه ام گنجینه ی اسرار عشقت میشود محبوب من گر تو خواهی رازداری من برایت رازداری میکنم
صبح های با تو نفس در من جان می گیرد و به غیرت چشمهایت عشق بر لبانم گل می دهد ... ️️️
میخواهم ؛ ڪمی در فنجانت شعر بریزم بنوش و عاشق تر شو بهانہ نڪَیر دوستم بدار من در معبد چشم هایت عشق را ستایش میڪنم هر روز ..!!
ما داغدارِ بوسه ی وصلیم چون دو شمع ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
واقعیت این است که این روز ها اگر خانواده ای در کار نباشد بنیاد و مأمنی وجود ندارد که مردم به آن تکیه کنند از وقتی مریض شده ام ، این را بهتر متوجه می شوم اگر حمایت و مهر و عشق خانواده را نداشته باشی می شود گفت که...
تو نهایتِ عشقی نهایتِ دوست داشتن و در لابلای این بی نهایت ها چقدر خوشبختم که تو سهم قلب منی ️️️
صبح در آغوشم آفتابی شد️ به وجودم عشق پاشید و عطرحضورش دکهٔ عطاری را در آغوشم باز کرد.!️ ️️️