متن غزل
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غزل
دنیا چقدر فاصله انداخت بین ما !
تو جنگل شمالی و من ساحل جنوب
و احساسم،
غزل، غزل،
عاشق می شود:
طلوع نو و دوباره ی چشمانت را...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
پروانه ی خیال تو در قاب ،میخکوب
عطری که از تو مانده به جا ، خاطرات خوب
دنیا چقدر فاصله انداخت بین ما !
تو جنگل شمالی و من ساحل جنوب
تنها ترین درختم و غم نوک می زند
تَق تَق تَتق به زندگی ام، مثل دارکوب
چیزی شبیه پنجره...
در دلت یک غم زیباست، دلم می گوید
خسته از شاید و اما ست، دلم می گوید
دل تو مثل غزل، مثل خدا، مثل سکوت
مثل یک کوچه تنهاست، دلم می گوید
دل سودایی من، ساده و سرشار و بزرگ
یک نفر مثل تو می خواست، دلم می گوید
من...
بگذار باشد چشم گلدان ها گرفتارت!
پروانه ی پسکوچه ی خورشید بیمارت
یک عمر روی پای خود بودی، درخت من!
هرگز نیفتاده به روی شانه ای بارت
هرچند که اهل فراموشیست آیینه
امّا در او جا مانده ردّ پای رخسارت
با من بگو درد دل خود را ! خیالت تخت...
یک تّکه آفتاب برایم بیاورید!
از آسمان تار خودم گریه ام گرفت
از غربت مزار خودم گریه ام گرفت
از ابر اَشکبار خودم گریه ام گرفت
پاییز می وزد و تو لبریز خنده ای
امّا من از بهار خودم گریه ام گرفت
سیاره وار، هرشب وهر روز، های های
در حلقه ی مدار خودم گریه ام گرفت
وقتی که پرده پرده دلم...