پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سال نو آمد به یمنِ جشنِ نوروز و بهارسبز بادت حال و پرِ لبخند و نیکو روزگار...
آی می چسبد در این عصر جدید استکانی چای با طعم قدیم...
حفظ کن رویای خود، مایوس و افسرده مباشمی رسی بر آن چه می خواهی، کمی صبر و تلاش!...
ای که قلبی مهربان داری و لبخندی چو گل روزگار و خانه و کاشانه ات لبریزِ گل...
آن گرفتار تجمل غافل استطعم ناب زندگی، در سادگی است...
قبول حق عبادات و حلول عید، تبریکخوشا آن کس که گامی با خدایش گشت، نزدیک...
موج می زد کاش در هر گوشه از دنیای ماعطر ناب مهربانی، رنگِ خوب دوستی...
هر کجا زن نیست، آنجا خالی از لطف و صفاستچون زنان گلهای سرخ بوستان عالَمند...
روز مادر،مادری شد داغداررسم مردی ای نباشد ،روزگار...
شد زمستان، عروس جهان، به صد امیدبار دیگر به تن کند لباس سپید...
خزان آمد و دلبری کرد و در فکر کوچمهیا شو ای دل برای زمستان و برف...
ای خوش آن نقاش بی همتا که با برف سفیدهر طرف رنگی زَند، نقشی کِشَد، طرحی جدید...
دل بلرزد چون ببیند از فراسوی زمانپرسه ی پاییز را در کوچه باغ عاشقی...
از وجود این همه موجود زیبا، بانمکطعم دنیا از شکر... نه .... از عسل شیرین تر است...
بهشت کجاست؟ ندانم، ولی یقین دانمکه جمع سبز شما کم از بهشت نباشد...
برگریزان آمد و پاییز شد بار دگربرگهای غم فرو ریزد ز دل ای کاشکی...
عشق، زیبا باشد و پرشور، اما بی گمانعشقِ بر فرزند باشد بهترینِ عشق ها...
بهتر و زیباتر از لبخند می دانی که چیست؟ گریه های بی ریا و باشکوه آبشار...
خسته از هر آن چه ناپاک است بر روی زمینچشم را مهمان کنم بر دیدن دلهای پاک...
استجابت دور باشد، گر چه بنماید قریبقایق رویا بر آب و آرزو در ابرها...
همدلی ها، دوستی ها، مهربانی ها خوش استدیدنی تر، همزبانی بین دو ناهمزبان...
بهترین هدیه برای چشمهادیدن روی گل دنیا بوَد...
آدمی نقاش این عالَم اگر روزی شودپای در کفش همه مخلوق بینی، بی گمان!...
سعادت در آن خانه سکنیٰ گزینَدکه مٱوای مهر است و مرغان عشق...
زیبا دلی که پر از مهربانی اَستاز جنس خاک، ولی آسمانی اَست...
زندگی بادا به کام پاکدست پر تلاشهر که باشد او، به هر سویی از این دنیای ما...
خیره سازد چشمها را رنگ زیبای خزان زنده بادا زندگی در آذر و مهر و اَبان...
گر که غم لشگر برانگیزد که حالم بد کندتا پرنده، تا که گل باشد به دنیا، خوشدلم...
آفرینش، جمله اعجاز خداست آفرین بر خالق اعجازها...
عشق، زیباست در ایام جوانی اماپای هم پیر شدن هم چه صفایی دارد!...
از هر که باشد و در هر کجای دهرزیباست مهر و، محبت ستودنی است...
از میان نوحه و زنجیر و گریه بر حسینکاش گوشم بشنود پیغام آن آزاده را...
بیهوده ببالد به خود آن شاخ در اینستاچون شاختر از شاخ بسی هست به عالَم!...
غم به هر جا باشد اندر این جهان دور بادا از وجود کودکان...