یکشنبه , ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
موسیقی ادبیاتِ دل است آنجا که سخن خاتمه مییابد ،موسیقی آغاز میشود ......
نعمتی ست بودنت، داشتنت ادبیات چه کهنه می شود در وصف توکلمه ها بلد نیستند تو را بگوینداما خیالی نیست من بی سواد می شوم، وقتی حرفِ توست......
ادبیات شاید نتواند جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد،شاید نتواند از مرگ یک کودک جلوگیری کند؛اما میتواند کاری کند که دنیا به آن فکر کند....
شهامت می خواهد دوست داشتن کسی که هیچ وقتهیچ زمانسهم تو نخواهد شد...
ما در هیچ سرزمینی زندگی نمی کنیمما حتی بر کره ی زمین هم زندگی نمی کنیممنزل حقیقی ما / قلب کسانی است که دوستشان داریم....
من فقط یک سوال دارمشادمانی آدمی را کجا و نان مردم را کی ربوده اند؟...
خانواده های خوشبخت / همه مثل هم اند/ اما خانواده های شور بخت / هر کدام بد بختی خاص خود را دارند......
بنویس / بنویس و هراس مدار از آنکه غلط می افتد. بنویس و پاک کن همچون خدا که هزاران سال است می نویسد و پاک می کند و ما هنوز زنده ایم در انتظار پاک شدن بر خود می لرزیم...