متن باران کریمی آرپناهی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات باران کریمی آرپناهی
جهان بعد از من
دیگر من نیستم.
اما نور هنوز روی دیوار میلغزد،
بیآنکه بداند
چشمهایم بستهاند.
سایهها کش میآیند،
و هیچکس نمیپرسد
چهقدر نبودن میتواند طولانی باشد
یاکریمها هنوز میآیند،
مینشینند روی همان دیوار قدیمی،
نگاه میکنند،
بیآنکه بدانند
سخاوتِ من
سالهاست در مشتِ خاک خوابیده است.
شب که...
ای خدای آرام روزهای شلوغ
که حتی وقتی زندگی پر از صداست،
بازم یه گوشهی دل آدم، دنبال توئه.
امروز،
دعا میکنم برای یه عالمه دل
دلهایی که دیشب پر از فکر بودن
و امروز فقط یه جرعه آرامش میخوان.
برای اون که بیخواب مونده،
برای اون که بیحوصله بیدار...
ای خدای صبحهای بیصدا
که بیداری رو نرم مینویسی روی پنجرهها
که آفتابو با حوصله میریزی لای شاخهها
میخوام دعا کنم.
برای اون که بیصدا گریه کرده،
برای اون که خندیده ولی خستهست،
برای اون که دعا کرده و جوابی نیومده
یه نشونه بفرست
کوچیک،
اما روشن.
برکت بریز روی...
یه جایی بین نبودن خیلی چیزا
من بودن هایی رو دیدم که بیصدا، زندگی رو ساختن
نه توی عکس دیده میشن، نه توی کپشن میگنجن
ولی من، واسشون زانو زدم و گفتم:
مرسی که هستین.
شکر واسه بغضی که بالاخره شکست
واسه خوابی که هرچقدر کوتاه، امن بود
شکر واسه...
امشبم مثل خیلی شبا
نگام خیرهست به سقف
ذهنم یهسره داره صدا پخش میکنه
نه آهنگه، نه حرفای بقیه
فقط خودمم
با خودم.
هی سوال، هی تصویر
هی «چی میشد اگه...»
نه خستم، نه بیدار
یه جایی بین بودن و نبودنم
که هیچجوره آروم نمیگیره.
تو روز،
قشنگ قانعش...
بعضی نامها نیازی به مقدمه ندارند
مثل «حسین» که وقتی صداش میزنی،
قلبت یهجور خاصی میلرزه
انگار از اعماق وجودت، کسی به احترامش بلند میشه
عاشورا، فقط یه واقعه تاریخی نیست.
یه نَفَسه، یه نبضه، یه اشکه
یادآوریه اینه که میشه تشنه بود،
ولی نجیب موند
میشه تنها بود،
ولی...
🇮🇷 این روزها دل میسوزد، چشم میگرید آشفتهام چون عاشقم؛ عاشق این خاک.
روزی آغوش وطن ما را در بر گرفت، امروز نوبت ماست که آغوش باز کرده کنار او بایستیم با تمام دل، با تمام جان
نخواهیم گذاشت این عشق فرو بریزد. چون بودنِ ایران بودنِ ماست. چون نمیشود...
من زنیام که سایه نمیشوم برای هیچ نوری،
قدمهایم روی زمین نرم است
اما غرورم از جنس کوه
نه برای دیده شدن
برای آنکه بودنم،
خودش دلیل سکوتِ جهان است.
🇮🇷 این سرزمین با تمام زخمها و دردهایش بخشی از روح من است. نمیشود از دل جدا کردش ،نمیشود از عشقش گذشت. کنار وطن می مانیم، چون بودنش بودن ماست.
خواستم یه چیز ساده ولی سنگین بگم:
پدر و مادر، فقط نون و سقف و سایه نیستن
یه روزی بودنشون میره توی عادتمون
و بعد که نیستن
میفهمیم همون عادت،
قشنگترین قسمت زندگیمون بوده
احترام فقط بوسه به دست نیست
احترام یعنی صدای بلند بالا نبری
یعنی نپیچونی
یعنی وقتی...
واقعیترین عشقهایی که دیدم،
نه نور داشتن،
نه جایزه،
نه دوربین...
فقط دو نفر بودن،
که بلد بودن بمونن.
ساده بودن، ترند نیست.
برای همینه که عشق واقعی،
هیچوقت تو ترندها جا نمیگیره.
خرداد که میرسد، دلم روشن میشود...
نه فقط به آفتاب، بلکه به تو
به لبخندی که در ثانیهها میپاشی
و به خاطرههایی که با نفسهایت جان میگیرند.
خرداد، با وقاری خردمندانه از راه میرسد؛
خوشهخوشه روشنایی در دامن نسیم،
و خرمنخرمن امید در چمدان روزها.
میتابد در چشمهای خستهام
و...
برگی نیفتاد،
اما هوا پر از اتفاق بود
نه صدایی، نه شتابی
فقط زنی ایستاده بود
کنار درختی کهن،
و نگاهش
مثل دعایی خاموش،
صلح را
میپاشید به جهان.
بنفشهها گواهند،
که من از جنس آرامشم
نه بهار لازم دارم، نه معجزه؛
کافیست دلم با لبخندم یکی باشد،
و یک دسته گل،
برای یادآوریِ تمام چیزهایی که هنوز
زیبا هستند.
هیچکس نمیپرسه پشت اون صورتِ بیحرف، چندتا "عیبی نداره" قایم شده
هیچکس نمیفهمه سکوتش، خودش یه دنیا فریاده
پسر بودن یعنی بلد باشی بغضاتو توی جیب شلوارت قایم کنی و خندههای قلابی بندازی رو لبت
یعنی هیچی نگی، اما همه فکر کنن قویترین آدمِ قصهای
پسر بودن یعنی ستون باشی...
هیچکس قصه پسر بودن رو بلد نیست قصهای که نه قهرمان داره، نه کف و سوت... یه راه بیتابلو، با دردای بیاسم
پسر بودن یعنی توی دل شلوغترین جنگا، بیصدا بجنگی یعنی بغضاتو توی مشتت قایم کنی، تا مبادا غرورت خاک بخوره یعنی خندههات دست دومه، ولی غرورت اصل اصل......
دیشب... وسط یه خستگی کشدار که حتی خواب هم نمیتونست قانعش کنه، با خودم فکر کردم... شاید ما آدما یه جایی، یه گوشهی ناپیدا، تصمیم گرفتیم خودمونو قایم کنیم. پشت لبخندای جمع و جور، پشت کپشنهای قشنگ، پشت نقشهایی که حتی خودمون گاهی باهاش اخت شدیم.
راستش بعضی وقتا از...
آقای ترامپ،
میشود اسم ساختمانها را عوض کرد اما تاریخ را نه
خلیج فارس قرنهاست که این نام را با خود دارد از دل امپراتوریها، کتابهای دانشمندان، و نقشههای تاریخی.
خیلی پیشتر از تیترهای امروز و خیلی بعدتر از آنکه فراموش شوند
تلاش برای تغییر این نام، حقیقت را عوض...
یه جاهایی باید بایستی و بگی: نه
نه به نمایش بیمرز بدن، نه به تبدیل زن به ویترین
زن، نماد قدرته نه یک جسم برای نگاهها
لباس انتخابه، اما گاهی این انتخاب، احترام به خودتو فریاد میزنه!
نه جلب توجه ارزونه، نه وقار گرون.
من از نسیمی که روی کوههای ایران میوزد جان میگیرم!
از غبار خاکش، شعر میسازم
و از صدای خواهران و برادرانم امید!
میهن من قصهایست که در چشمان مادرم جاریست
و در خندهی کودکان سرزمینم ادامه دارد
نه تاریخ کهنهاش مرا عاشق کرده
نه آوازهی بلندش در جهان
بلکه این...
میگن دختر لری؟
یه لبخند میشینه گوشه دلم…
نه که اشتباه بگن
نه…
اتفاقاً وقتی میگن
تمام کوه و دشت و غیرت و ناز، تو وجودم ردیف میشه
من چیزیام بین شکوه و شیرینی…
یه اصالت که نه تو قاب جا میگیره، نه تو کلمه
تو فقط صداش کن…
خودش...
تصعید...
چه واژهی سرد و علمیایست
برای آنهمه داغ، برای آنهمه عشق که
بیهیچ خداحافظی،
به هوا سپرده شد.
نه جسمی ماند،
نه سنگ قبری،
فقط بوی سوختهی خاطرهای
که هنوز، در نفس مردم بندرعباس مانده...
و ما ماندهایم،
با دستهایی خالی،
و دلهایی که حتی نمیدانند
کجا فاتحه بخوانند....
نامت، خلیج است…
و فریادِ فارس، در دلِ هر موجت میپیچد.
نه باد،
نه نقشه،
نه زبانِ بیریشه
نمیتواند از تو بگیرد این نامِ هزارساله را.
تو
آبیِ غیرتِ ایرانی،
ساحلِ افتخارِ یک تاریخ.
خلیج فارس، حقیقتی که با خون نگاشتهایم نه با مرکب.
تاریخ انتشار:
۱۰ اردیبهشت۱۴۰۴
روزگرامیداشت خلیج...
گاهی در خیابان،
چهرههایی از دنیای هنر و فضای مجازی را میبینی
که با همراهانی قدبلند و نگاههایی مراقب قدم میزنند...
نه از سر خطر،
که شاید از ترسِ شبیه بودن به مردم!
در جهانی دیگر،
ستارهها بیادعا میان آدمها راه میروند،
لبخند میزنند، گم نمیشوند.
چون فرق دارند،
نه...