سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
خود را به تو بسپارم ای دل تو چه می خواهی عقلم شده بی حاصل هر آن چه تو میدانیمن هر چه که می کارم بی تو همه بی حاصلحکم آن که تو میدانی فرمان به چه میخوانی...
ای چراغ شب تنهایی دلبی تو هر شب،شب یلداست ،بیا...
چه یلدای درازیستاین روزهای بی تو...
ما بی تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای...
ما بی تو در همیم تو بی ما چگونه ای...
ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغ...
بی تویلداجنون تنهایی است...
بی تو مرداد فقطداغ دل خاطره هاست......
مادرمجمعه یعنی شمارشجمعه های هفته ای که ...باز بی تو گذشت...
همین عادت با تو بودن یه روز... اگه بی تو باشم منو می کشه!...
قهوهی تلخ با تو شیرینهبی تو هر روز هفته غمگینه......
تو می دانی که من بی تونخواهم زندگانی...!️️️...
تو بدون من مرا کم داریمن ولی بی تو جهانم خالیست...
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاستو جهان مادر آبستن خط فاصله هاست...
تاریک شدهست چشم بیتوما را به عصا چه میفریبی...
شبیلداسهمپاییزاستوشبهایبیتو،سهممن......
سرشار از هیچ شده ام بی تو!پای ماندنم دیگرسخت می لرزد......
بی تو جهانم خالیست...
بی تو چگونه میشود آبان بیایدطاقت ندارم نیستی باران بیاید...
این غم انگیز ترینحادثه ی پاییز استجمعه و نم نم باران و خیابان بی تو...
نمی دانم در من چه شد که دیگر بی تو نشد......
به شب سلام!که بی تو رفیق راه من است!...
و آن دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی...
بی تو میمیرم...
دردم این است که من بی تو دگر / از جهان دورم و بی خویشتنم...
بی تو ؛منخاصترین خاصیتمتنهاییست......