پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ای سینمای محوِ تماشای زندگیاربابِ حلقه های تو از دار خسته است...«آرمان پرناک»...
عاشقم به جرم عشق مرا به دارم بزنیدبعد مرگم متهم به عشق هوارم بزنیدهر چه کردم دیدم که بازهم دل مندل نکند از دل تو بیایید و کنارم بزنیدمجنون مثل باد غریب و بی مکان ستبنشینید من که رفتم دیوانه جارم بزنیدمن از عشق فقط آه کشیدم شب و روزسیرم از آیین عشق طعنه به یارم بزنیدگفته بودم که من از سهم خودم میگذرمحال که رفتم هر چه دارید به بارم بزنید...
عاشقم پشت همین کوچه به دارم بزنیدبعد مرگم متهم به عشق هوارم بزنیدهر چه کردم بعد تو دیدم که بازم دل مندل نکند از تو بیایید و کنارم بزنیدشبیه باد مجنون غریب و بی مکان استبنشینید دور هم دیوانه جارم بزنیدمن که از عشق فقط آه کشیدم شب و روزسیرم از آیین عشق طعنه به یارم بزنیدگفته بودم که من از سهم خودم می گذرممن که رفتم هر چه دارید ببارم بزنید...
چشمانت هستی ام را به دار میکشند…...
بر "دار" شبفرش می بافت صبح امید را دلتنگیم...
یک نفس خندید و آتش بر دلم دلدار زدبا همان لبخند شیرینش مرا هم دار زد...
میرود اینجا سر هر بی گناهی پای داربار کج این روزها اغلب به منزل میرسد...
پایانی برای قصه ها نیست...نه بره ها گرگ میشوند،نه گرگها سیر،خسته ام ازجنس قلابی آدمها...دار میزنم خاطرات کسی را که،مرا آزرده،حالم خوب است،اما گذشته ام درد میکند......
سکوت چه بلایی که بر سر آدم ها نمی آورد..!یک دنیا حرف نگفته صف میکشد پشت دیوار لب ها..چه بغض هایی که دفن میشود در گلو..حتی هوا هم هوای دلخوری میشود..سکوت است دیگر..!شاید مملو باشد از حرف هایی که نیمه شب در صفحه ی چت هایتان تایپ شدند اما سرنوشتشان پاک شدن بود..نه شنیده شدن..سکوت هوای دلگیری دارد..!بغض سنگینی دارد..!غم سهمگینی دارد..!سکوت جنازه ی احساسی است که به دست خودمان به دار کشیده شده......
به دار آویختندالک راتاوان داشتموی آسیابان...
من را دار بزنیدبانوفرش میبافد......
گلی با هزار گره بر دار کشیده است مرادوست داشتنتنمی افتد از سر...
.بیگناه ﭘﺎﯼ ﺩﺍﺭ ﺭﻓﺖ ...ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺍﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ !ﭼﺎﻗﻮ ﺩﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ...ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﻞ ﻧﮑﺮﺩ ...ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﯼ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ...ﺩﺭ ﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﻫﻢ ﺍﺻﻼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺟﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ...ﺑﺎﺭ ﮐﺞ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺳﯿﺪ ...ﺑﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻮﺭﻩ ﻋﺠﺐ ﺑﺎﺭاﻧﯽ آمد ...ﺗﺎﺯﻩ : ﮐﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻋﯿﺐ ﮐﺮﺩ ...ﻣﺎﻩ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ پشت ﺍﺑﺮ ﭘﻨﻬاﻥ ﻣاﻧﺪ ...ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﭘﻮﻝ نیز ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻇﻠﻢ ﻣاﻧﺪﮔﺎﺭ ﺷﺪ !!!ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﻧﯿ...
خود را به دار آویختتمام وسایل متوفیکیف پولشیک فندک چند نخ سیگار یک حلقه نامزدی یک نامه به متن زیر اگر قرار باشد روزی از من سرد شده باشیو روز نشنوم ازت که دوستم داریبرای چهبرای کهنفس بکشمبودن یا نبودنم مگر فرقیمی کند؟...