متن دلتنگی پدر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی پدر
پدر
در سایهی خاطرهها،
تو، بلندای کوه، در منی —
صدای چکش بر سنگِ بودنم.
رفتنت،
نه پایانِ تو بود،
که آغازِ باران بر بام دلم شد.
بوی خاک پس از باران،
صدای کفشها در راهپله،
نور کجِ عصر بر قاب قدیمی —
همه هنوز،
تو را زمزمه میکنند.
پدر،...
رفتی، ولی هنوز نفسهایت اینجاست
در نبضِ عصر، در صدای برگهاست
خاکِ دستانت هنوز بوی مهر میدهد
و نگاهت در آیینهی شب پیداست
در نبودت، به هر سو که نظر کردم
نامت در نبضِ اشیاء پیدا بود و پیداست
هر سپیده، تویی که طلوع میکنی
در خیالِ من، آفتابِ بیفانوس...
بابای من!
کجایی که دلم بادکنک شده
پر از آرزو، پر از رنگ،
ولی گاهی خالی میشه از خندههات...
یادته وقتایی که میترسیدم؟
میگفتی: "من اینجام، نترس!"
حالا وقتایی که دلم میلرزه،
صدای اون جملهت تو گوشم میرقصه.
تو رفتی،
اما عروسکام هنوز ازت قصه میگن،
و مداد رنگیهام،
تو...
پدرم…
رفتی، اما هنوز
صدای نفسهایت در حاشیهی شب میپیچد،
مانند بادی که پنجره را آهسته میلرزاند.
تو خورشیدی بودی
که گرمایت در خاطراتم باقیست
حتی حالا که زمستان در دلِ جهان جاریست.
دستهایت
نسیمی بودند در باغ خالی
برگها را نمیچیدی
اما زندگی را در خاک میکاشتی.
ای چراغِ...
پدر دلتنگتم
در غبارِ خاطرهها، ردپای حضورت را میجویم...
خاموشیِ صدایت در شبهای بیقرار
طنین بارانیست که از آسمان دلم فرو میچکد...
زمان، دزدِ مهربانیهایت شد
اما...عطرِ حضورِ نادیدنیات هنوز در هوای خانه جاریست...
دلتنگی، فانوسیست که در دست باد لرزان مانده،
رو به شبهای بیپدر... بیپایان...
پدر، ستون استوار خانه، سایهای بلند که در پسِ خستگیهایش، عشق را بیصدا معنا میکند.
و از شهری که بی مِهر است
(سَر) در آخر، کوچ کردی تو
(از دفترِ بابا)
به یادِ پدرم🖤
دو چَشمِ من، شده خیره تو آیینه
هنوزم تویِ چِشمات، عشق میبینه
اگر بودی، جهانَم بهترین میشد
و طعمِ حال و روزَم اَنگَبین میشد.
به یاد پدرم🖤
پـבر همان امیـבیست براے ـבختر کـہ ذرـہ ذرـہ وجوـבش از جنس کوـہ است ، بایـב براے ـבستان پینـہ بستـہ تارهاے سـ؋ـیـב פּ ـ؋ــבاکاریش
نشستـہ سجـבـہ کرـב
همانا پـבر قابل ستایش است …
پدر، با تو رفتم به دشوارها
شکستم به لبخند، دیوارها
به هر راه سخت و به هر قلهای
تو بودی چراغم در انکارها
به شانهات تکیه زدم بیگمان
گذشتم ز طوفان و از خارها
چه شیرین که با تو توانستهام
بگویم ز جانم، ز اسرارها
میان جهان از همه بیخبر...