پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در این جنگل پر از شور و عشق و جنونبشنو نغمه ی دل، نغمه ی عشق و رها...
حافظِ دل، در انتظارِ توستبازآ و بِبَر غم از این دلِ پر از شور و شوق...
نسیم، نفس های معطرش را هر صبح بر گونه های سرخابی کودکانه شان می دمد تا خواب را در سایه های کوتاه دیوار جا بگذارند و مشتاقانه تا حیاط منتظر مدرسه بدوند دیوارهای آجرنمای مدرسه را سراسر شور و شوق پر کرده است . کلاسها با آغوش باز در آستانه درها ایستاده اند تا میهمانان خود را در آغوش بکشند...