متن طنز تلخ

پدر بزرگ میگفت:

آدمی که هندوانه میذاره زیر بغلات
پوست موز رو هم میذاره زیر پاهات!...

در گوشه ی فاضلاب دفتر زده اند
با مشورتِ الاغ مَعبر زده اند
یک مُشت عَرق سوز به خاک افتاده
از چوبِ حراجِ شعر منبر زده اند

به‌ نقشه نقش غارت می‌زند باز
دم از جعل هویت می‌زند باز

خلیج فارس ، تاریخ من و توست
چه کس تاریخ را خط می‌زند باز؟

همه جور نون دیدم،
نون سنگک،
نون بربری،
نون لواش،
نون تافتون،
ولی هیچ جا نون حلال ندیدم!

کارول : شما چطور انقدر خوب راجع به زنها می نویسید؟

ملوین : یه مرد رو تصور میکنم؛
بعد منطق و مسئولیت رو ازش برمیدارم!

آری،قطعا دوستت دارم
وگرنه در وطنی غمین و غارت شده
چه می توانستم بکنم...‌؟

شیطونم میدونست بعضیا آدم نیستن که سجده نکرد :)

تو که از مارمولک میترسی!
واس ما اژدها خالکوبی نکن :))

طوری بامعرفت نباش که پشت سرت بگن،عجب احمقیه این :)

عربا می‌خوان به هم تیکه بندازن به جای خرس گنده میگن دب اکبر؟

تو خیلی باهوشی همه چیزو میدونی جز حَّدِت!

فقط مصرف همزمان الکل و مخدر باعث اُوردوز نمیشه گاهی کافیه کسی رو بیشتر از لیاقتش تحویل بگیری :)

یه بارم یکی از فامیلا منو واسه پسرش خواستگاری کرد



.



.



.



جواب نه که دادیم مامانم واسه اینکه ناراحت نشن برگشت گفت: حالا دختر مام همچی پخی نیست.

سکوتم بخاطر شخصیت خودمه وگرنه بعضیاتون ک خیلی زیر سوالین :)

بعضیام مثل دسته صندلیِ سینما میمونن
معلوم نیس مال توئه یا بغل دستیت :)

این روزها وقتی می رم خرید،
تنها چیزی که میتونم بگیرم!
جلوی خودمه!

پرچم صلح
به اهتزاز غمگینش فکر می کند:
تولد با جنگ...

.
.
.
طنز تلخ عجیبی است دنیای ما:
جایزه ی صلح نوبل، از سود اختراع دینامیت، پرداخت می شود...