چهارشنبه , ۲ خرداد ۱۴۰۳
حواستان به خانه های زنان باشد،احوالشان را از آینه هایشان بپرسید...از گوشه کنار زندگی شان...ساده نگیرید!دست دل است که در آشپزخانه ی زنی مشغول زیر و رو کردن کتلت های توی ماهیتابه است،مربایی که با دقت تمام درست شده یا میز شام چیده شده برای ده دوازده نفر مهمان را اصلا ساده نگیرید...عشق است،امید است پشت تمام این ها ...اگر بوی زندگی از خانه ای که زنی ساکن آن است بلند نشد،اگر شعله اجاق گازش دائم گرم نبود،اگر گرد و خاک رنگ و روی پنجره ه...
منظومه ای میان ماستچشمان تو مهرچشمان من سیارهبر مدار تو می چرخمتابی به موهایت بدهیطوفان خورشیدی اتتمام مرا به باد می دهد...
به رسم دیرینه اسفند، ایوان دلم را می تکانم ....آتشی بر پا میکنم، می نشینم در کنارش که در نبودت سردِ سرد است..... آتشم از مهر است، دستانت را بر من بده ، با من بمان، شاید گرمای قلبم تو را گرم کند..... چه آتشی بر پا کرده ام،...... زردی ام مال خودم ، سرخیش برصورت من سیلی زد، در میانش من خواهم سوخت..... هر چه دارم و ندارم، در سبدی جمع کرده ام..... دلخوشی هایم مال شما. چون گمان می کنم....... «صاحب این خانه، دیریست مرده است»...
قلبم تیر می کشیداز شهریوری کهمهر راقربانی آذر کرد .......
مهر،مهربانیت را میخواهدو من خنده هایت راخنده هایی را که می تواندبهاری کند پاییز دلم را...!...
من پاییزمتو مهری...که بر دلم نشستی......
دلم تنگ است و میدانم تو دیگر برنمیگردیبمانم هرچه خیره پشتِ این در، برنمیگردی فقط من مانده ام اینجا و این امواجِ توفانیغروبی رفته ای و سویِ بندر برنمیگردیبه یادت هرچه بی تابانه بنشینم به رویِ تاببه زیرِ این درختِ سایه گستر برنمیگردیدوباره دانه می پاشم حیاطِ خیسِ باران رااگرچه خوب میدانم کبوتر برنمیگردیتُهی از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ منبه این مهر و به این آبان و آذر برنمیگردی نه تنها "گُل محمد" رفته و "مارال&...
معلمای آنکه عشق با دل پاک تو خو گرفتباید برای بردن نامت وضو گرفتمهر از اقبال نام تو تعبیر می شودایثار از شکوه شما آبرو گرفتباید ز چشمه سار تو ای عزیزحتی اگر شده است به قدر سبو گرفتروز معلم مبارک...
دیوانه جانم??!حتی اگر مهر هم برود!مهر تو آنچنان... عمیق بر دلم نشستهکه هیچ مهری، هیچ صدائی، هیچ حرف عاشقانه ای، هیچ آغوشی، برای من جز توووووبه دل نشستنی نیست!خیالت راحت....
مهررک و روراستشوخ و جذابعصبی اما تو دل برودوست داشتنی اما مرموزبلند پرواز اما نا امیدباهاش ...هیچ غمی نداری...
بیا در شهریور زنجیری ببافیم از مهر با سرانگشتان مردانه ی تو و گیسوی عاشق من بیاندازیم در گردن هم تا در لحظات بی هم بودن آرام و قرار دلهای عاشقمان باشد ️️️...
مائیم که تا مهر تو آموختهایمچشم از همه خوبان جهان دوختهایم......
عشق یعنی مادرصبر یعنی یک زنمهر یعنی دخترنور یعنی خواهرهر چه هستی...عشق،صبر،مهر یا نورروزت مبارک ای عشق، ای صبر ،ای مهر ،ای نور...
مادر! ای الهه مهر روزت مبارک...
خزان رسید و شب کوچه را تصرف کردو مهر در بغل کاج ها توقف کرد...
کاش هیچوقت،مهر آدمی که سهم مون نیست به دلمون نیفته......
عاشقﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪﮐﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﻣﺮﺩعشق ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﺭﺍﭘﺮﻣﯽﮐﻨﺪﮔﺎﻫﯽﺑﺎﺣﺮﻑ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺳﮑﻮﺕعشق واژه ی ظریفی ستﻓﺮﻗﯽﻧﻤﯽﮐﻨﺪﺟﯿﺐﻫﺎﯾﺖﭘُﺮﺍﺳﺖﯾﺎﺧﺎﻟﯽ دلت که پرازمهرباشد، عاشقی...️️️...
مرابه یاد خیابانی بیندارپُر از پاییز و مردی که...دست هایم را به مهر می گرفت!...
تو ماه منیدلبر دلخواه منۍشعر ترم تاج سرممهر تورا چند بخرم؟؟ ️️️...
مهر در چهره ی مثل پری اش بسیار است ماه منظومه ی من مشتری اش بسیار است...
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از ایندیگر هوایِ دلبرِ دیگر نمیکنم…...
کاش هیچوقت مهر آدمی که سهممون نیست به دلمون نیفته......
پاییز جان؛ مهرت که به ما نرسیدآبانت هم به غم گذشت دوست داریآذَرت راچگونه ببارم ...؟!...
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل مندل من داند و من دانم و دل داند و منخاک من گل شود و گل شکفد از گل منتا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من️️️...
کاش هیچ وقت ،مهر آدمی ک سهممون نیست به دلمون نیوفته.....
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از ایندیگر هوایِ دلبرِ دیگر نمیکنم…️️️...
تو واقعی ترین احساس من بودیمگر در زندگی چندبار پیش می آید که آدم برای دیدنِ کسی که دیوانه وار دوستش دارد دست و پایش بلرزد؟مگر چند بار در زندگی چراغ های خانه دلت به دست های پر مهر کسی روشن خواهد شد که لمس دست هایش آرزویی دیرینه است؟مگر عشق چیست؟ جز خواستنِ تمام و کمال کسی که رویایِ تو حتی از مخیله اش هم نگذشته است...من با عشقِ تو تمام این ها را از سر گذرانده ام...باور کن که تو واقعی ترین احساسِ من بودی......
به من بتاب که سنگ سرد دره امکه کوچکمکه ذره امبه من بتابمرا زشرم مهر خویش آب کنمرا به خویش جذب کنمرا هم آفتاب کن...
پدر همان کسی استهرگز سایه منت مهرش راحتی در نگاهش ندیدم...
مرا به یاد خیابانی بیندازپر از پاییزو مردی کهدست هایم را به مهر می گرفت......
حال خراب حضرت پاییز،مال منشأن نزول سوره ی باران،به نام توتنها نه من به مهر تو،آذر به جان شدمدلتنگی دقایق آبان به نام تو....
آبان هم که رسیدبا کوله باری پر از باد و باران و برگ هایِ نارنجی .با حال و هوایِ دلبرانه ای ، که آدم را ناخودآگاه ، شیفته و عاشق می کند .با لطافتِ کم نظیری ، که خیابان ها را آماده می کند برایِ قدم زدن .درختان ، مهیایِ یک تغییر شده اند ، و تغییر ، بارزترین نشانه ی تکامل است .آسمان ، خودش را آماده کرده تا تمامِ دردهایِ ته نشین شده اش را ببارد ، و زمین ، برایِ بی قراری هایش ، آغوش وا کرده .کاش ، همراهِ برگ هایِ خشکِ پاییز ، تمامِ کینه و د...
مهر را بر سر آبان بگذارمهربان می گرددمن تو را با همه ی مهربه آبان دادممهربانباشکه پاییز بهارت گردد...
باز پاییز است اندکی از مهر پیداست ؛حتا در این دوران بیمهری , باز هم پاییز زیباست . . ....
کنم هر شب برای مهر او گریهکه شاید بشنود دردمولی آهسته می گویمالهی بی خبر باشد!...
کنم هر شب دعاییکز دلم بیرون رود مهرشولی آهسته می گویمالهی بی اثر باشد!...
شکفته شدن گل مهر وجودت در پر مهرترین ماه سالکه مهرش را به شکوفا شدن تو مدیون است مبارک بادزادروزت مبارک...
بوی دلتنگی پاییز وزیده ست ولی...اولین موسم این فصل مگر مهر نبود...؟!...
بوی مهر می آیدهم تو آمده ای هم پاییز...
شهریور استاما من از مهر تو پرم...
شانه های توقبله گاه دیدگان پر نیاز منشانه های تومهر سنگی نماز من ......
مهر دیگر آمد و پاییزیک سال بزرگتر شد!...
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاکبجز مهر بجز عشق دگر تخم نکاریم...
بهزیستی نوشته بود:شیر مادر ، مهر مادر ، جانشین ندارد.شیر مادر نخورده ، مهر مادر پرداخت شدپدر یک گاو خرید و من بزرگ شدم.اما ، هیچ کس حقیقت مرا نشناختجز معلم عزیز ریاضی امکه همیشه می گفت:گوساله ، بتمرگ!!...
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل مندل من داند و من دانم و دل داند و منخاک من گل شود و گل شکفد از گل منتا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من...
زرد،سُرخ،ارغوانیبرگ های مهرآویزان در بازیباد...
همینکه مهر بر در زد بیتاب شدم...
نه ماه است و نه مهر...! روزهایی که تو را ندارم...
متولد مهر فرزند عاشقانه ترین فصل سال جنس محبتش با همه فرق داره / چون بوی حقیقت میده / دوست داشتنش دلگرمت میکنه آخه بین این همه نقاب هنوزم عشقش نابه......
کلاس اول، کلاس دوم ...یکی یکی بالا میروید و میآموزیداز این مهر یکی یکی مهرها را پشت سر میگذاریدیکی یکی کلمهها را میبوسیدو یکی یکی در جملهها نفس میکشیدصدای کلمات در گوش ماست؛ کلماتی که بهار میشوداز شکوفههای خود همه جا را عطرآگین میسازدو بدانید که در آموختن هیچ گاه سکوی آخری وجود نداردپسر عزیزم آغاز سال تحصیلی بر شما مبارک...