برف پاڪ ڪن،بیهودہ جان مے ڪند،
باران این سوے شیشہ،ازچشم منہ...🥹...
به باغچه رفتم
گل های رنگین دیدم
اما بوی تو نبود...
باران می بارد ، روی شیشه های تر خاطرات تلخ...
در پس
این خنده ها ،
یک جهان
غم
خفته است .
حجت اله حبیبی...
وقتی رفتی ، مُردم ، امّا متحرّکم ، تا شاید روزی در جایی بیابمت . حجت اله حبیبی...
ته این دوست داشتن فقط حسرت بود و حسرت تقدیر من فقط نداشتن توئه...
ای کاش ، کُت و شلوارت ، خاک نمی خورد،
اُتو می خورد ! حجت اله حبیبی...
چقدر دلتنگم ، کاش عکست ، نفس می کشید. حجت اله حبیبی...
کاش، کنارم بودی تا یادم بره تمام غصه ها حجت اله حبیبی...
+به نظرت پایانی برامون وجود داره؟!
پایان؟!
همش دردِ بی انتهاست......
کجا رفته ای ،تا کجا رفته ای، که حتی به خوابم نبینم تو را. حجت اله حبیبی...
بعد از رفتنت هر چه
آدم های اطرافم بیشتر شدند
تنهاتر شدم...
من و تو
زخمی دست هم شدیم
من یه گل بودم
تو تیغ رو تن سبز من شدی...
جگرم سوخت به بچه ای که گفت خدایا من پدر و مادر ندارم مرا تو آغوشت بگیر...
ما همان بیتِ تنها و غریبِ یک شعریم،
که نه کسی آن را خواند
و نه معنایش کرد...
غزاله غفارزاده...
سریع ترین نقاشی بود که دیدم
در یک چشم به هم زدن
روزگارم را سیاه کرد...
با تو هم بی تو ترین م
حال بدان
بی تو در کدامین حال تم؟...