تو مسیر رسیدن بهار شاخه های خشکیده دلتو تو آتیش امروز بسوزون تا گرم شه دل مهربونت چهارشنبه سوری مبارک
واست آتیش روشن کردم که آخر زمستونه چهارشنبه ی آخر سال قلب من آتیش بارونه غم هاتو آتیش میزنم سرخی آتیش مال تو چشم حسودا کور شه از عشق میون من و تو عشق جان چهارشنبه سوری مبارک
سلامتیه اونایی که براشون مثل آتیش چهارشنبه سوری بودیم همه وجودمون تو آتیش عشقشون سوخت تا اونا با شادی از رومون بپرن و رد بشن
پاس دارم آتش جاوید را یادگار فطرت جمشید را چند روزى مانده بودش تا به عید آمد آتش در چنین روزى پدید بهر او آتشگهى آراستند از پلیدى و سیاهى کاستند پس ازآن هر روز در روزى چنین جشن سورى بوده در ایران زمین تا که آتش را پرستارى کنیم...
عشق جان سوختن غم هایت در آتش چهارشنبه سوری آرزوی من است.چهارشنبه سوری مبارک
بیا در غروب آخرین سه شنبه سال برای گردگیری افکارمان آتشی بیافروزیم کینه ها را بسوزانیم زردی خاطرات بد را به آتش و سرخی عشق را از آتش بگیریم تا آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم چهارشنبه سوریت مبارک
یک نفس خندید و آتش بر دلم دلدار زد با همان لبخند شیرینش مرا هم دار زد
هفت سالی میشد که راه نرفته بودم پزشک پرسید : این چوبها چیست ؟ گفتم : فلجم گفت : آنچه تو را فلج کرده همین چوبهاست ! سینه خیز ، چهار دست و پا قدم بردار و بیفت چوبهای زیبایم را گرفت شکست و در آتش سوزاند حالا من راه...
رهگذر داشت به لب سیگاری، گفت: آتش داری؟ من اشاره به دلم کردم و گفتم: آری ...
چندَر اَ زمستانه میاَن بیخودی نیشتن َاَ سرداَچه باغه جه بهاَر چنده نیویشتن چفتن توی این زمستان چقدر بیهوده نشستن برای این باغ سرمازده چقدر از بهار نوشتن دل و جان باغمان بس که دچار یخزدگی شده است برای *لیسه(راب) فقط مانده استخوان درختان را لیس زدن از آتش...
می گن عناصر اصلی چهارتا هستند آب آتش خاک هوا خوب که فکر میکنم می بینم درسته آبی که از تو دریغ کردند آتشی که به خیمه گاهت انداختند خاکی که شد محل سجده ی ما و هوایی که عمریست در دلها انداخته ای!!
شالیکاری آیا آتش به ساقه های خشکیده کشیده است یا تو در آن دورها کنار پنجره داری خاطراتت را می تکانی در باد !؟
از خانه بیرون بیا تا زیبا شود این شهر، تا درختهای دودگرفتهی خیابانِ پهلوی سابق دوباره جوانه بزنند و جویهای لبریز بطریهای خالی آب معدنی از نو طعمِ شیرین آبِ قنات را تجربه کنند. تا آبی شود این آسمانِ خاکستری و تابلوهای نمایشگرِ آلودهگی هوا از خوشی به رقص در...
شب طولانی یلدا همهاش آتش بود خوب سوزاند کسی را که دلش گیر کسیست
چاله ی آن گونه ات چون رونمایی میشود آتش آتشفشانها،خود به خود کم میشود
در گونه ات گدازه ی غم چال کرده اند آتش به پا کن ای رخت آتشفشان بخند
برخی نمیتوانند زنجیرهای خود را بگسلند.با این وجود میتوانند دوستانشان را رهایی بخشند.باید آماده باشی که خود را در آتش بسوزانی؛اگر خاکستر نشوی چگونه میخواهی نو شوی؟ نیچه | چنین گفت زرتشت
جشن سده با آتش و برافروختن آتش همراه بوده و در ایران باستان آتش بسیار قابل ستایش بوده است. این عنصر شگفت انگیز طبیعت به عنوان یکی از عناصر چهارگانه مطرح بوده است. جشن سده گرامی باد
جشن سده ، جشن آتش و شور صد روز از زمستان گذشته است، همه دور مخروطی بزرگ از چوب و هیزم جمع شدهاند و مشغول شادی و بزماند. موبد زرتشتی با احترامی خاص لاله آتشین را زیر چوبها میگیرد و با وزیدن چند باد، آتش آن بهاندازهای شلعهور میشود که...
من دختر پاییزم از نسل آذر از جنس آتش
درخت آزاد هم یک روز هیزم می شود. طوری بسوز داغ بگذاری روی آتش.
در گاه شمار ایرانی یا همان تقویم ایرانی در هر ماه ,به فرخندگی هم نامی روز و ماه یک جشن باستانی برگزار میشود. در ماه آذر هم این جشن در 9 این ماه با نام جشن آذرگان و به نام ایزد آذر و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان برگزار...
در گاهشماری ایرانی روز اول آذر، آذر جشن نام دارد. «آذر جشن»، یکی دیگر از جشنهای باشکوه ایرانیان باستان در پیوند با آتش به مناسبت فرارسیدن ماه آذر و برافروختن نخستین شعله زمستان است. آتش در آیین مزدیسنی پاک و پاک کننده است و از این لحاظ بسیار مورد احترام...
تا زمانی که آتشی بشتاب ! - شعلهور شو درونِ خاموشی