بیو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو
رفت بی آنکه بداند.
چشمانش در دلم جا مانده.
مگر به وقت مردنم.
بپره فکر چشمات از سرم
هنوزم دلیل تپش قلب من
دیدن چشمان توست.
در لحظه زندگی کن نه در فکر هایت
تو را
تا مرزِ رویا
میخواهم هنوز
نور های شب تابستانی در میان غروب آفتاب سویی ندارند
درختان سرو در میان امواج درخشش آفتاب زوم شده اند
حقیقت این است که حقیقت وجود ندارد...
چرا سهم من از تو،
فقط چشم انتظاری بوده و هست.
خاطرات آن سیه چشمان مستت
بد به جانم کرده ریشه
قاتل جان من شده
خاطره های چشم تو.
خطِ پیشانی من.
از غم بی تو بودن است.
باز می کُشد مرا
صدای این دیوارها...
بعضی از آدما "بُزُرگ" نیستن،
"گُندِه" هستن!...
بوی عطر تن تو،
هست بر آغوش خیالم هنوز.
ویرانه کند قلب مرا چشم سیاهت.