متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
یک جایی در زندگی هست که دیگر آدم طاقتش تمام می شود و حرف دلش را می زند، ولی باز هم نامحسوس!
واقعا چه کسی از ته قلب من خبر دارد؟
تمام عمرم دنبال دوستی بوده ام که برایم همه کس و همه چیز باشد،غافل از اینکه این دوست را باید در وجود خودم،بجویم.
هیچ کس کنارت نخواهد بود، تو همیشه تنها خواهی بود... پس باید یاد بگیری که تنهایی قوی باشی، تاکید می کنم.... باید!
+می دانی دردناک ترین درد چیست؟
اینکه از شدت تنهایی، یک داستان از زندگی خودت بنویسی و آنجا برای خودت یک دوست خیالی خلق کنی و او بشود همدم درد هایت...
سیگار
اینم تموم شد...
سیگار و میگم...
آخرین نخ بود...
البته آخرین نخ این پاکت...
می خوام برم خیابون قدم بزنم،
پاکت بعدی رو هم همون جا باز می کنم...
می خوام کمی با هم حرف بزنیم...
می دونم صدام و نمی شنوی اما...
شاید یه روزی این خیابونا مسیر...
تنهایی😭💔
دیوونم کرده منو دلتنگم😫💗
چقدر گفتم نرو 🤕🌍
تو دنیا قد من هیچکی دوست داره تورو💔
هر روز صدایت مَرا متوقف می کند
من را از دنیا بیرون میکشد
و در عالم خیال پَرسه میزنم
تو در زیبا ترین حالت روبه روی من هستی
نزدیک میشوم اما، تو صد قاصدک می شوی
و ...
من می مانم و آغوش تنهایی...
همیشه در اوج تنهایی اطرافم را که می نگرم کسی را نمی بینم جز قلمی که به یادگار در دست من مانده است.
متن امیررضا بارونیان
راستی اگر میخواهی مرا ببینی ، شب در دل تاریکی در جایگاه تنهایی بر روی پله هایی که غبار غم روی آنها نشسته است مرا خواهی یافت آری، چشمانت را باز کنی مرا خواهی یافت .
متن امیررضا بارونیان
گاهی اوقات تنهایی قدم زدن در مسیری بی انتها را دوست دارم ، با خود صحبت کردن را دوست دارم ، دور از هیاهو بودن را دوست دارم ، آری؛ دوست دارم، در آغوش گرفتن سایه خود را تا بدانم چه بودم و تو بامن چه کردی.
منم که به یادت غمی به دل دارم
تو نیستی که ببینی چه عالمی دارم
گذشته ام ز تو و هر چه غیر از توست
بدان که بی تو ، من از روزگار بیزارم
عجب نباشد اگر جان دهم درون قفس
شبیه مرغک آوازه خانِ تب دارم
به جانم آتشی...
آدمِ گرسنه، فست فود را به یک فسنجان
ترجیح می دهد. چرا؟ چون صبر و تحمل
ندارد، گرسنه ست، طاقت گرسنگى را ندارد.
آدمى هم که روحِ گرسنه دارد، بدنبال سریع
ترین روش ها می رود تا گرسنگى روح
خود را برطرف سازد. روح گرسنه با چه
سیر می شود؟...
بوی سکوت می دهد تنهایی ام...
مثل بوی خاک نم زده ای
که تو را می برد به خاطرات...
اما زیادی اش نفست را به تنگ می آورد...
همان سکوتی که فریادت را
به زانو در می آورد.
طعمش را نمی دانم...
باید چشیده باشی تا درکش کنی...
تلخ یا...
شعر من التهاب یک درد است
راوی قصّه های تنهایی
نقطه چین های پشت هم خالی
آرزوهای رفته و واهی
می نویسم به روی بوم دلم
واژه هایی تکیده و تبدار
مینویسم ولی نمی بینی
انعکاسی ز واژه ی انکار
هرچه کردم نشد به جز یادت
مرهمی بر تب دلم...
تنهایی این نیست که کسی اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچ وقت نتونی خوش حال باشی!
این نیست که کسی دوست نداشته باشه!
تنهایی،یه حس درونیه!
تنهایی،یعنی...