متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
تنهایی ما قصه ی آیینه و برگ است!
وای از دل آن غنچه که آماج تگرگ است!
یک خنده نصیبم نشد افسوس در این عمر
بی رنگِ خوشی آخر هر خاطره مرگ است!
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
نقش ما را در ازل ایزد به تنهایی کشید
قصه غمگین شد ولی آن را به زیبایی کشید
آه از آن سیبی که آدم خورد با یک وسوسه
رنج آدم ها از آن ساعت به بد جایی کشید
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
دیگر میان شعرهایم
عطر سپید به مشامم نمی رسد !
صدای قدم هایت را نمی شنوم
فهمیدم که
میان عاشقانه هایم قدم نمی زنی
چون تو دیگر
بوی غزل می دهی
در حالیکه
من همیشه برایت
سپید می نوشتم
مجید رفیع زاد
هر شب
آرزوهایم را
بر روی پاهایم تکان می دهم !
بیدار شوند
بهانه ی تو را می گیرند
تویی که دیگر
برای من
نیستی
مجید رفیع زاد
یه باغچه ی کوچیکیه کنج حیاط قلب من
درخت آرزوی اون بدون برگ و پیرهن
روی تموم شاخه هاش پرنده ها غم می خونن
انگار که از عاقبت باغچه چیزایی می دونن
بیا که فصل این دلم بی تو دیگه خزون شده
دلم می سوزه واسه اون گلی که نصف...
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺁﻥﭼﻪ ﺍﺯ ﻣﻨﻈﺮ ﺗﻮ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ
ﻧﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ …!
خۆزگا،
داهۆڵێک بواێام
لە نێو بێسانی خەێاڵت
هەر لە بەێانی هەتا ئێواران
قاڵاوەکان نۆکێان بدا
--له تەنیاییەکانم!!!
▪︎برگردان فارسی:
کاش،،،
مترسکی بودم
پای جالیز خیالت
تا غروب گاهان نوک بزنند
کلاغ های سمج،،،
--تنهایی ام را!
دل نوشته هایم
قلب من است
مهرت پنهان است
در ردیف و قافیه
در سپید و غزل
بیا که تنها محرم قلبم
چشم های توست
که ضربان
دل نوشته های من است
مجید رفیع زاد
طوفان رفیق غیرتِ دریایی ات بود
این گوشه ای از قصه ی زیبایی ات بود
یاغی شدی و آسمان را فتح کردی
دیوانگی زیباترین تنهایی ات بود...
◻ شاعر: سیامک عشقعلی
صدایم کن! صدایم کن دوباره
بگیر از خوابم این کابوس ها را
اسیرم در شبی سرشار از مرگ
بچین روی سرم فانوس ها را
شدم تنهایی قاجار انگار
ببین در وحشتِ من روس ها را!
سکوتم گور تلخ ناامیدی ست
کسی می آورد ناقوس ها را
لبم را مرگ می...
زبان من چه خاموش و دلم سرشار از حرف است
وجود سرد من بی تو ، بیا پوشیده از برف است
تو رفتی و زمستان را به قلبم ارمغان دادی
تو ای نامهربان غم را ، چرا بر من نشان دادی ؟
همیشه عاشقت بودم میان بی وفایی ها
همیشه...
وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر
وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر
خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام …
جهت خواندن به مشاهده ادامه مطلب مراجعه کنید …
…
در...
چشمانت را بستی و رفتی
اما نمی دانستی در پس این رفتن
تو چه غم ها و غصه هایی که بر سر ما خراب نشد
نمی دانستی با رفتنت سیاه شد
تمام نقطه های رنگی درون دنیایمان.
نمی دانستی همان هنگام که چشمانت را بستی
و فروغ نگاهت را از...
کاش،،،
کسی بپرسد:
چرا لبخندهاے تو؛
اینقدر بی رنگ است؟!
و من،،،
همہ چیز را
بیاندازم گردن تنهایی!
◇ [برگردان]
کاش،،،
کسی اَزِم بَپُرسَ:
چونه خَنِ تو؛
اِنقَ بی رَنگِ روَ؟!
مِنَم،،،
هَمَ چینَ
بِنازِم شُنِ مِل تنایی!
لیلا طیبی(رها)
زخمی عمیق دارد،
درخت عمر من از
تبر تنهایی!
◇ [برگردان]
سِنُ قیل داره،
دارِ عمرِ مَ
اَ تَوَرِ تَنایی!
لیلا طیبی
خسته ام مثل درخت پیری که از تنهایی میمیرد اما از شدت فرسودگی توان هم کلام شدن ندارد تا تنها نباشد..
می دانی؟
بعد از رفتنت، قاتل شدم
و تو را در زوایای ذهن خسته ام با قساوت قلب تکیده ام کشتم!
می دانم نهایت بی رحمی بود!
آخر من، پیله های عشق را سنجاق کرده بودم به پروانه گی لحظه های با تو بودن...
در سرم بود حوالی دشت های...
مزرعه زیر هجوم
و
مترسک، شب و روز
مترسک، جیغ و باد
مترسک، ترس و لرز
قارقار ... مترسک تنها
چه کسی جیغ مترسک را شنید؟
:لحظه لحظه هایم پر است از تنهایی ............
خیلی درد دارد افرادی که روزی کنارت بودند............
حالا یا مقابلت هستند..............
یا اصلا نیستند..........هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن …
به هر حال دارم فراموش می کنم فراموش شدنم را ….
یادِ تو،،،
دردی ست مچاله!
در قفسه ی سینه ام-
آغشته ی یک تنهایی ی
--بی
پایان!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
باور دارم اندوه های شبانه ام را که با تاریکی شب من را در اغوش گرفته.
و چه زیباست خفتن در آسمان بی ستاره وقتی که دست شب چشمانم را نوازش میکند از غربت و تنهایی خاطراتم در ذهنم مرور می شود .....
قدم میزنم از تنهایی در کوچه های...