متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
•♡• نصفه شبا هوس چایی
میکرد با کلی شیکر! با ساعتِ
هوس کردنش کنار اومده بودم
ولی میگفتم حالا با خرما بخور...
اگه قندت بره بالا چی؟!
خونسرد نگاهم کرد و چایی
شیرین شو سر کشید: شیکر تو
کابینته! میون یه عالمه قوطی!
فقط خودت میتونی پیداش کنی!
ولی خرما...
پدر بزرگ آلزایمر گرفته بود!
از بین خاطرات هشتاد ساله ای که
داشت، فقط خاطره ی آشنایی با
مادر بزرگو یادش بود، و این خاطره
رو هر روز با خوشحالی تعریف میکرد،
دقیقا با همون کلمات! همون جملات!
بدون هیچ کم و کسری: زهره یادته؟!
تو اومدی شیرینی فروشی که...
متولد مهرم ؛
و ایمان دارم عاشق مهربان است مثل مهر ابان پاییز که رنگها را رنگ باخته و به زیر پا کشیده تا مهربان می شود و به عشق خود اذر میرسد...
مهربان که باشی عشق تو را خواهد یافت...
پاییز
سرشار از رنگ های گرم ، خوب می آموزد عشق ومحبت را
بیایید آتشین باشیم ،گرمی فروزقلب دیگران ،از پاییز باید آموخت، نغمه ی محبت وشعر دل دادگی را وقتی در باد برگ هایش را پای کوبان به رقص وامی دارد تا شادی بخش قدم های رهگذران عاشق باشد.......
به غیر از بغض پنهانم برایم هیچ راهی نیست
نشستی در کنار من ولی از عشق نگاهی نیست
امید زندگانی می شود دور از دلم هر روز
شبیه باد پاییزی که گاهی هست و گاهی نیست
چهار سویم بیابانیست و من تشنه تر از تشنه
ببار ای ابر باران خیز...
و پاییز
شاه کلید عشق است ..
-زهراخواجه زاده
تو بودی و من
باران می بارید...
عشق دل هامان را تر می کرد...
ما راه خانه را گم کرده بودیم...
عشق
پیچکی ست
که دیوار نمیشناسد!
دلم مثل قفس، با بغض و بارون
تو تنهایی این ساحل می خونه
یه دریا اشک تو چشمامه/ این بار
من آغوش تورو دارم بهونه...
برای خواب این شعرای غمگین
بوی پیراهن تو باشه بسه!
منم تنهاترین عاشق که خسته ست
سرم رو دامن تو باشه بسه
کجای قصه خوابت...
گیسوانت همچو نردبان...................
پلی برای رسیدن به کهکشان..........
چشمانت همچو آفتاب.........
چهره ای همانند مهتاب..........
دلی مملو از تکه های غم........
راهی پر از داستان و پیچ و خم.......
قلبی پر از عشق و رنج و درد ........
دستی تُه از دست و هوایی سرد.......
ذهنی مملو ز فکر رفتن............
هر بار که باران بارید؛ عشق را از سر گرفتم..
به خیال چتر بازی با تو، آرام می گرفتم..
اما امان امان از تو که زیر چتر دیگری):
مبینا سایه وند
ناز چشمان تو شد علت پیدایش عشق
قلب من، چشمه ترین رود پر از خواهش عشق
با تب و تاب نگاه تو، دلم رفت که رفت
متشنج شدم از ولوله و رانش عشق
آتش عطر تو، دامان غزل را سوزاند
به سرو پای قلم خورد، دوتا ترکش عشق!
انقلابی که...