روزهایم چه سخت می گذرند هیچ آتشی دیگر گرمم نمی کند خورشید دیگر به رویم لبخند نمی زند همه چیز پوچ و بیهوده است همه چیز سرد و بی روح است ستارگان مهربان هم دیگر با ناامیدی به من نگاه می کنند دقیقا از روزی که فهمیدم عشق نیز از...
گفتی بمیر ! اینکه تقاضای کوچکیست دنیا برای بودن ما جای کوچکیست ُ از این طرف به آن طرفِ تُنگ میگریخت ماهی به گریه گفت:چه دریای کوچکیست! در خوابهای کودکی ام قصر داشتم حالا ببین که قصر چه رؤیای کوچکیست ای عشق! ای بزرگترین آرزوی من فردای من بدون تو...
میون این همه عشق دروغین و دم دستی چقد خوبه که عاشق باشی مثل یه دهه شصتی هنوز فک میکنم خوابم! چقد خوبه که اینجایی دهه_شصتی جذابم !! چقد خوبه که تو هستی
عشق من و این خونواده عشق بی مرزه دنیا بدون عشقشون مفتم نمی ارزه خونه م پر از حس شعف از خنده هاشونه این حس زیبا تا ابد تو خونه می مونه رو شعله میچرخونم عشقو میز میچینم با این بهونه پیششون هر روز میشینم دور همی با همسر و...
میخوام عشق مون همیشه همینقدر تازه بمونه ،جوری که سالها بعد مثلا تو شصت سالگیم، صبح خنک یه روز پاییزی که از خواب پا میشم و میام سمت حیاط، ببینمت که روی تخت چوبی کنار حوض نشستی و با اون سماور ذغالی که عاشقشی واسم چایی بهارنارنج دم کردی و...
در آتش_عشق سوختم بعد از تو ! دل را به غمت فروختم بعد از تو ! از داغ هزار پاره شد قلب من و ... با اشک دوباره دوختم بعد از تو !
نشسته ای پشت سنگر سکوت ومن در نزدیکترین نقطه ی محال مرزهای توام پا برجا و استوار دستهایم را به علامت شنیدن تو بالا می برم مرا نشانه بگیر حرفهایت را شلیک کن زن ها برای عشق ایستاده می میرند
اصلا مگر میشود تو بیایی و من سکوت کنم مگر می توان بی تفاوت بود ای بغض نشسته بر گلوی قرن ای پادشاه درد ای هرچه باتو برگ و بار بریزیم تمام نمی شود این رخت سرخ و زرد بگذار بگویم اگرچه خاطرت که هست بعد از تو کوچ کرد...
برای من عشق تنها یک معنی دارد ! شعله هایی سرکش از اشتیاقِ دائم ِحضور تو !
با وسوسه در نگاه تو حل شده ام در بوسه ی گاه گاه تو حل شده ام آغوش به خاطرت گشودم ای عشق برگرد! که در گناه تو حل شده ام
تمام چیزی که نیاز داری عشق است.
آنا گاوالدا : عشق مانند بیمار شدن است ؛ نمی دانی چطور اتفاق می افتد عطسه می کنی ، یکهو می لرزی و دیگر دیر شده است ، تو سرما خورده ای...
تو را میتوان سرود از طعم تماسِ عشق با بوسه از نشتِ عطرِ شیفتگی تا آغوش با همین دو سه سطر ساده ی شعر ...
دستان تو نقاشان ماهرند طرحی کشیده اند در من مختصر به نام عشق… . . . #نیلوفر_ثانی
هیچ کس به عشق معتقد نیست همه می گویند فراموش می کنی من لبخند تلخ می زنم نگاهم را بر می گردانم!بعضی ها فراموش نمی شوند بعضی عشق ها خود حقیقت اند حیف؛نمی فهمند!
عشق باید خاصیت آدمها باشه دنبال آدم هایی باشید که عاشقی و عشق خصوصیت و خاصیت اونا شده اونها بی پروا عاشقند حتی اگه معشوقی در کار نباشه کافیه آدمی که لیاقت اون عشق رو داشته باشه تو مسیر زندگیشون قرار بگیره و مست می نابی بشه که تو وجود...
هیچوقت پاییز را فصل دلدادگی و عشق نمی دانستم. دیدن برگ های زرد درختان، میزهای دونفره ی کافه ها و مردان تنها روی صندلی پارک ها برایم عادی بود. تا اینکه تو آمدی و مفهوم پاییز عوض شد. برگ های زرد درختان پیاده رو شد رنگ عشق، میزهای دونفره ی...
مردی که بی ریا و عاشقانه دستان زن مورد علاقه اش را می بوسد، نه کوچک است نه محتاج عشق... فقط می خواهد بگوید میان خودش و کسی که عاشقانه دوستش دارد، چیزی بنام غرور وجود ندارد... فقط نامش کمی بیشتر از عشق است... همین.
من از تمامِ جهان، نامِ ناتمامِ تواَم تمامِ کوچه ی بن بست را به نامِ توام! تمامِ کوچه پس از رفتنت سیاه شده مسیرِ خانه ی من با تو اشتباه شده!! شروعِ رفتنت آغازِ گم شدن ها بود کسی در این نوسان روی تاب، تنها بود کسی شبیهِ من از...
فاصله ها اهمیتی ندارند اگر تو کیلومتر ها دورتر از من به صدایِ ضبط شده ام گوش کنی، و من اینجا کیلومتر ها دور تر از تو عکست را بغل بگیرم... پایِ دوست داشتن که در میان باشد تمام معادلات عشق عوض میشود و فاصله نزدیکترین مرزِ من و تو...
نیاز دارم به یک جفت چشم تا مرا همانطور که هستم ببیند نه آنطور که خودش می خواهد نیاز دارم به پاهایی که کنارم قدم بزنند تا آنجا که آرام بگیرم، به دست هایی که جای پاک کردن اشک هایم دستم را بگیرد و نگذارد اشک بریزم، به صدایی که...
کمی در پاییز با من قدم بزن دلدادگی کن بگذار این فصل زرد کبود شود از بوسه های ما کمی دیوانگی کن با من لبخند بزن بگذار هوای پاییز رنجیده نماند بخندد ذوق کند و به آدم های رفته بفهماند عشق درفصل بی برگی پر برگ میماند برگی که این...
من دختری هستم پیرو آزادی، عاشق ریسک کردن، بی پروا از حرف های خاله زنکِ در و همسایه! و تو پسری محتاط، پیرو حرف های پدرت، آرام و منضبط! من دختری با خنده های بلند، کفش های پاشنه بلندِ قرمز، دامن های گلدارِ مخملی تو پسری با ظاهری آراسته و...
حاضرم دردِ دلم به قدر دریا باشد اگر آن ثانیه آغوش تو ماوا باشد صد قدم آمده ام یک قدمی هم تو بیا میشود این من و تو آخرتش ما باشد . لب به دندان خجالت مده آرام نگیر عشق آن است که زاینده ی غوغا باشد . بوسه از...