سنجاق سرم از عشق چیزی نمی فهمد فقط همین را می داند چگونه وقتی تو می آیی زیباترم کند...
من از تمام این دنیا عشق می خواهم و گلهای شمعدانی پشت پنجره و لبخندهای تو که تکثیر می کند عشق را️ به بی نهایت...!
تنها، پریدن راه حل اش نیست این عشق آب و دانه می خواهد پیراهن گلدار هم یک روز پیراهن مردانه می خواهد تنها، پریدن راه حل اش نیست آغوشمان آذوقه می خواهد این بوسه ها و بی قراری ها قسمت شود معشوقه می خواهد *** دلواپسم قسمت چه می خواهد...
دست می بَرم بین خاطرات به روزهای دور و تکه ای بیرون میکشم صدای خنده ی تو از پنجره بیرون می زند ظهرِ گرمترین روز تابستان است درست همان لحظه که عشق شبیه افتادن سیب های درخت در حوض به قلب هایمان افتاد، تکه تکه از خاطرات بیرون میکشم شاخه...
دنبال من نگرد قصه تمام شد آن شب سکوت من ختم کلام شد دنبال من نیا من خانه نیستم با راز این سفر بیگانه نیستم دنبال من نگرد این یک ترانه نیست از تو بریده ام رفتن بهانه نیست دیگر تمام شد: عالیجناب من! طعم غلیظ عشق ماسید در دهن!...
سوار بر اتوبوسی که از تو دورم کرد که بی تو بغض شوم دست های گرمت را... که حسرتم بشود لمس کردن موهات... که تن کنم کت خاکستریِ چرمت را... تو را مدت یک روز و چند ساعتِ تلخ ندیدمت جز در چشم های راننده که ناگهان وسط جاده عاشقم...
عشق قائل به زمان و مکان نیست، به هست و نیست هم! ساده تر بگویمت، بودی دوستت داشتم... نیستی؛ هنوز هم دوستت دارم!
کنار من باش حتی اگر بهار نیاید حتی اگر پرنده ای نخواند حتی اگر زمستان طولانی اگر سرما نفس گیر حتی اگر روزگارمان پر از شب پر از تاریکی باز یکی با نفس هایش عشق را صدا می زند. دنیا پر از عطرِ بابونه است محبوبِ من! بیا بودن را...
با عشق نوازشش کن بگذار بهار زیر دستان تو زیر پیراهن یک زن! شکوفه کند...
اه ای آنیموس که در لابه لای سایه های تاریک پنهانی بر شب زفاف آفرودیت اگر نمی آیی دیگر هیچ شعری و هیچ عشقی از این زن نمی تراود و روح هرمافرودیت تا ابد در دیوارهای هر میعادگاهی زندانیست و هر لحظه به یاد خواهی آورد که زایش جهانی تازه...
زمین زباله دان مغزهای فاسد و شعار عشق ،صلح و آزادی چون پاف یک عطر فیک فقط سردرد را بیشتر میکند. دماغ ها از بوی تعفن پر و هیچ کس از درون خود عقش نمی گیرد و قلم ها نیز تراشیده شده از قامت درختی که ریشه هایش به همین...
“کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد می گیری که بوسه ها قرارداد نیستند و هدیه ها، معنی عهد و پیمان نمی دهند کم کم یاد میگیری که حتی...
هر صبح با تو آغاز میشود روزم .. لبخندم.. بوسہ ام.. همہ از عشق تو پدیدار میشود.. اے تمام بهانہ هایم دوستت دارم....
با دلبر گاهی قصه ها از آخر زیباترند ... وقتی که ع ش ق تکمیل میشود ...
هر صبح اِنگار ڪنارت️ عشق تلاوت می شود و روزگار زندگی را .... با لبخند به نگاهم می چسباند. ️️️
نباشى ، هیچکس نیست ! تو عشق شدى و همه چیز تمام شد... ️️️
به دل هایمان عشق بدهکاریم سرانگشتی هم که حساب وا کنیم سر جمع می شود هزار هزارتا بوسه و یک عالمه بغل کمی نزدیکتر بیا بغلم کن تا ببوسمت
عشق ، تنها چیزی ست که کسی نمی داند اتفاق افتادنش بهتر است یا اتفاق نیافتادنش ...
دکتر این بار برایم نم باران بنویس دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس دوسه روزی نه! دوسه هفته و شاید هم بیش سر نهادن به در و دشت و بیابان بنویس عکسی از این دل پژمرده برایم تو بگیر تستی از سینه ی افسرده ی یاران بنویس اسکنی...
و عشق به معنای واقعی ، شب در آغوشِ یار خُفتن است دَم به دَم ، نَفَس نَفَس... لالائیِ دوستت دارم شنفتن است. ️️️
عشق یعنی چیزی که نداری را به کسی دهی که آن را نمی خواهد.
. منم آن عاشقِ عشقت که جز این کار ندارم... ️️️
️ شتاب داشته ام براے ابراز عشق براے مست شدن در عطر نفس هایت براے پرواز در سرزمین قلبت براے آغوشت،وقتے پیچک وار دستانت تنیده مے شوند دور تنِ مشتاقم براے رقص لب هایت بر گوش هایم وقتے ترانه ے خواستن سر مے دهند .. من براے داشتنت بودنت شتاب...
عشق را ای کاش زبانِ سخڹ بود ...