متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
آه...درد هم دیگر تسکینم نمیدهد،مرگ که بیاید به بالینم از این دردها برایش گله ها دارم که میدانم خفه اش خواهد کرد،وبه این قضاوت ناعادلانه ختم خواهدداد،
محسن عزیرم
آرام از کنار کفش های نامرتب و شلوغ رد شد و کفش هایش را گوشه ای در آورد...
نوک انگشتی از روی موزاییک های سرد حیاط گذر کرد
با آرامش دستگیره خنک در را در دست گرفت و انتهای دستیگره را به سمت پایین کشاند
در را هُل داد و...
به کجا باید رفت ...
دل ما تنگ تر از تنهایی ست
دل ما ز غمگینی پرواز خفته ای
لنگیده است
در اوج تنهایی شخصی مرموز
یک شروع منتظر است
آن شروع...
که قصه ی آغازی یک خاطره است
به کجا باید رفت
به کجا بال گشود
و کجای سفر...
از مقابل او گذشتم..
میدانستم او کیست..
اما رفتارم ناآشنا بودنش را نشان میداد..
چشمانم فریاد میزدند تا لحظه ای او را ببینند..
قلبم خود را به دیواره ی قفس میکوبید تا لحظه ای صدای گرومپ گرومپش شنیده شود..
دستانم..
از آن ها نمیگویم..
اما..
مغزم به همه آن ها...
به گمانم اندوه،
پرنده ای ست تنها،
در غم جفت اش،
[غمگین]
که حدِ فاصلِ دو کوچ،
بال هایش را سست می کند.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
دلم یه استرس شیرین میخاد
مثل استرس هربار دیدنش
تند تند زدن قلبم
انگار میخاست از سینم جدا بشه و به دلدارش برسه
گوششو می زاشت رو قلبم بهش می گفت اروم باش من اینجام دل من
یادمه دور بودیم یه مدتی از هم راس یه ساعتی میگفت بهم زنگ بزن باهم ماه رو ببینیم اینجوری دوری و فاصله اثرش میره ...
بعد رفتنش خیلی وقته اسمونم ابریه ....
از جوونی بگم؟
یعنی خنده های ساختگی (یاس)
یعنی گریه وقتی تنهایی
یعنی الزایمری موقع رانندگی
یعنی نرسیدن
یعنی نخاستن
یعنی دویدن بی جا
یعنی خدا میخام ببینمت
احساس خفگی می کرد دل من
پاشد پنچره باز کرد دل من
اما هنوزم نفسی نداشت دل من
ای خدا چه کردی با دل من
یا ببر یا اروم کن دل من
گاهی زمان بی معنی میشه
یعنی چند سال گذشته اما
مثلا فک کن تو کافه نشستی..
صدای خنده مییاد
حس میکنی شبیه خنده هاشه
ناخوداگاه برمیگردی اما ...
شاعر زیبا سخن میگه تا شقایق هست زندگی باید کرد
اما میشه برداشت کرد که اگر شقایقی نیست زندگی نباید کرد
دل ما سبز بود به خزان رسید میوه نداد باغ زندگی من
اقای قاضی میشه دنیا وایسه تا ما پیاده شیم ؟
اخه افتادیم یه جا که نه پنچره داره نه چراغ
نه میشه دید نه میشه نفس کشید
کاش یاد میگرفتیم ...
همه دل سنگ نیستن
همه بی وجدان نیستن
همه فراموش کار نیستن
کاش داد میگرفتیم ...
وقتی وارد دنیای یه نفر میشیم
ممکن اون دنیا دور تا دورش باشه دیوار
اما برای ورود شما خراب کرده باشه دیوار هارو
کاش یاد میگرفتیم ...
دنیای یه نفر...
همه میگن که از سرت می پره بزار زمان بگذره
کاش بودن و میدیدن بعد سال ها
که هنوز عطر مشابه اش تو کوچه پس کوچه های این شهر میشنوم
ناخداگاه دلم می ریزه
در این شهر مردمان همه خسته اند
گاه گاهی میخندند ونقابی دارند
اما در پس این خنده ها دردیست پنهان
مآ از تبآࢪ بغضیم!
آسودگے ࢪوآ نیست!