بعد از طلب تو در سرم نیست غیر از تو به خاطر اندرم نیست
کسی که تنهایی اذیتش نمیکنه، یعنی خیلی وقته که آب از سرش گذشته
The hottest love has the coldest end داغ ترین عشق ها سردترین پایان رو دارن
از اینجا که من هستم تا چشم کار میکند تنهاییست..
خدایا مواظبش باش ولی فقط ی خواهشی ازت دارم... ی شب مست مست تو بغل ی غریبه...بدجوری یاد من بندازش...
ﺷﺎﯾﺪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ ، ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ، ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ!
همیشه آخر شدنم بد نیست .. اینکه مثلا عشق اخر کسی باشی که دوسش داری ..
دوای بعضی از دردا مبتلا شدن به یه درده دیگست !!!
When Im right no one remembers when Im wrong no one forgets وقتی که حق با منه هیچکس اونو یادش نمیاد اما وقتی اشتباه میکنم هیچکس یادش نمیره
بعد از رفتنش موهایم را ازته زدم! دیوانه ام میکرد خاطره ی دستانش.....
شعرهایم را میخوانی... و میگویی روان پریش شده ام! پیچیده است... قبول... اما من فقط چشمهای تو را مینویسم... تو ساده تر نگاه کن...️
سردش بود! دلم رابرایش سوزاندم! گرمش که شد باخاکسترش نوشت خداحافظ ...
همه ماهر شده اند... یک نفر هزاران نفر را, با هم دوست دارد...! اما من! ناشیانه به یک نفر, دل میبندم هزاران بار️️
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی گر از یادم رود عالم ، تو از یادم نخواهی رفت
ما همه مان تنهاییم، نباید گول خورد، زندگی یک زندان است ، زندانهایی گوناگون ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند وبا آن خودشان را مشغول می کنند بعضی ها می خواهند فرار بکنند دستشان را بیهوده زخم می کنند و بعضی ها ماتم می گیرند ولی اصل...
گره ی کور دلم دست تو را میطلبد
Je pensais à toi tellement plus tu Existes juste dans mon esprit pas dans la réalité اونقدری به تو فکر کردم که دیگه فقط تو فکرم وجود داری، نه در واقعیت
Disaster is someone who everything remindes her lover... و فاجعه فردیست که همه چیز او را به یاد معشوقه ی رفته اش می اندازد...
من آن شمعم که با سوز دل خویش فروزان می کنم ویرانه ای را اگر خواهم که خاموشی گزینم پریشان می کنم کاشانه ای را
هر آنچه دوست داشتم برای من نماند و رفت… امید آخرین اگر تویی! برای من بمان…..
اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست سرت را بالا بگیر و لبخند بزن فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست!
هیچ وقت بی خداحافظ کسی را ترک نکن نمی دانی چه درد بدی است پیر شدن در خم کوچه های انتظار ورود
اکنون که بدون تو نشستیم با خاطره هایت همه جا دست به دست ایم
میروی یک روز و با خود میبری روح مرا