همیشه آخر شدنم بد نیست .. اینکه مثلا عشق اخر کسی باشی که دوسش داری ..
دوای بعضی از دردا مبتلا شدن به یه درده دیگست !!!
بعد از رفتنش موهایم را ازته زدم! دیوانه ام میکرد خاطره ی دستانش.....
شعرهایم را میخوانی... و میگویی روان پریش شده ام! پیچیده است... قبول... اما من فقط چشمهای تو را مینویسم... تو ساده تر نگاه کن...️
سردش بود! دلم رابرایش سوزاندم! گرمش که شد باخاکسترش نوشت خداحافظ ...
همه ماهر شده اند... یک نفر هزاران نفر را, با هم دوست دارد...! اما من! ناشیانه به یک نفر, دل میبندم هزاران بار️️
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی گر از یادم رود عالم ، تو از یادم نخواهی رفت
ما همه مان تنهاییم، نباید گول خورد، زندگی یک زندان است ، زندانهایی گوناگون ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند وبا آن خودشان را مشغول می کنند بعضی ها می خواهند فرار بکنند دستشان را بیهوده زخم می کنند و بعضی ها ماتم می گیرند ولی اصل...
گره ی کور دلم دست تو را میطلبد
Je pensais à toi tellement plus tu Existes juste dans mon esprit pas dans la réalité اونقدری به تو فکر کردم که دیگه فقط تو فکرم وجود داری، نه در واقعیت
Disaster is someone who everything remindes her lover... و فاجعه فردیست که همه چیز او را به یاد معشوقه ی رفته اش می اندازد...
من آن شمعم که با سوز دل خویش فروزان می کنم ویرانه ای را اگر خواهم که خاموشی گزینم پریشان می کنم کاشانه ای را
هر آنچه دوست داشتم برای من نماند و رفت… امید آخرین اگر تویی! برای من بمان…..
اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست سرت را بالا بگیر و لبخند بزن فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست!
هیچ وقت بی خداحافظ کسی را ترک نکن نمی دانی چه درد بدی است پیر شدن در خم کوچه های انتظار ورود
اکنون که بدون تو نشستیم با خاطره هایت همه جا دست به دست ایم
میروی یک روز و با خود میبری روح مرا
اگه نبودم بهم قول بده واسه هیچکس اونجور که با من مهربون بودی،مهربون نباشی
برو آنجا که تو را منتظرند... قاصدک در دل من، همه کورند و کرند ...
تسلا میدهد دل را غم عشقت
بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالیست شب چنین روز چنان آه چه مشکل حالیست
چه کند با غم تو این دل آشفته ی من ؟!
دوسِت دارم به اندازهیِ تمومه آدمایِ دوست نداشتنیه زندگیم..!
غروب های جمعه درست مثل چای سرد شده است.... از دهن افتاده و تلخ... اول صبحش گرم است و دلچسب... غروب که میشود، ساعت، کند میشود دل پر میشود درون سرهایمان ترافیک میشود جمعه ها باید همیشه، صبح بماند... غروب هایش، آدم را زنده به گور می کند.......