متن لبخند

اَزْ وسْعَتْ لَبْخند طُ
جآن میگیرد زِندِگی
بُگذار لبخَندتْ
حآل تَمآم روزهآی مرآ خوب کند


️️️

من تورا میپرستم و
میدانم کہ خدا
لبخند میزند
به این قبله گاه من ...

به تو که فکر میکنم
بی هوا لبخند میزنم
انگار سالها باتو زیسته ام

با بوسه و لبخند مخالف هستی
مجموعه محجوب لطائف هستی
یک خورده بگیر چادرت را شل تر
انگار که استاد معارف هستی

هر چند که او غنی و اشرافی بود
لبخند لبش برای من کافی بود
از جنگل و کوه و دشت و دریا می گفت
معشوقه ی من دبیر جغرافی بود

لبخند لبش گر چه کمی سیمی بود
در سنتز او مواد تحریمی بود
از واکنشش بوی خوشی می آمد
معشوقه ی من معلم شیمی بود

آه،
وقتی که تو،
لبخند نگاهت را می تابانی
موج موسیقیِ عشق
از دلم می گذرد ...


️️️

لبخند تو را دیدم
و بنیان دلم ریخت بهم ...

آرامشی میخواهم از
جنس آغوش تو ...!
و لبخندی که
تمام دلهره هایم
را از یادم ببرد،
تا نقش ببندد عشق در
قاب زندگیم ...

بند ِ دل ِ من
به لبخندهای تُو بند است

برای دوست داشتنت اما
لبخندهایت را نه

دلت را لازم دارم! ...

️️️

مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسد

خیره بودم به تو ... و جرأتِ لبخند نبود!

بی مصرف ترین روز
روزیه که
یه اردیبهشت ماهی لبخند روی لباش نباشه...

خیالِ خوبِ تو ،
لبخند می شود به لبم ،
وگرنه این منِ دیوانه غصه ها دارد!

نگارم میخرامد دادِ آهو میرود بالا
طلا میپوشد و نرخ النگو میرود بالا

خیالش بگذرد از کوچه ی درویش مسلک ها
صدای ناله یِ هی های و هوهو میرود بالا

نمیدانم قبولم کرده مَردِ قصه اش باشم؟
از او میپرسم و هربار ابرو میرود بالا

برای درک او دیوارها باید...

تکیه گاهم اگر تُ باشی
به تمام
تلخی های دنیا
لبخند می زنم و غمی ندارم
منحنی لبخندت
هزار درد را درمان میکند
آرامش
با تو معنا پیدا می کند ...

عاقبت باید گذشت و چاره جز إجبار نیست
آخر آیینه ها جز سنگِ در دیوار نیست
قدر این ثانیه های سبز ماندن را بدان
می رسد روزی که دیگر فرصت انگار نیست
لحظه هایم لحظه هایت را تمنا می کند
من نمی دانم دلیل اینهمه انکار چیست؟

چاره ی این...

‏مهم ترین چیزی که درباره ام باید بدونی ‏اینه که می تونی جونم رو ازم بگیری ، ‏اما لبخندم رو نه .
‏میخوام اینو بفهمی که همیشه جان آدم ها آخرین چیزی نیست که می تونی ازشون بگیری.
‏گاهی اوقات لبخند آخرین دارایی آدم هاست .

عاشقم…..
اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی ،
منِ دلداده به...

شَبی پُرسید با لبخند " از یارت چه می خواهی؟!"
حَیا کردم نگفتم آرزویَم است آغوشَش ...
.

و عشق لبخند توست از فرسنڪَ ها دورتر
آن ڪَاه ڪہ نڪَاهت
فاصلہ ها را در ڪَوشم نجوا می ڪرد!
و من تو را خواستم .
حتی با همین فاصلہ هاے بینمان...

️️️

دوست دارم صدایت بزنم
بگویی جانم
آرام بپرسم
تو از کجا پیدایت شد؟
لبخند که میزنی
اشک امانم نمی دهد!
دلم میسوزد از سالهایی که نداشتمت!️

بیایید همه با هم قراری بگذاریم ؛
اینکه امسال ، به جز مهربانی و لبخندهایِ جانانه ؛
چیزی برایِ دلهایِ خسته ی هم نداشته باشیم ...
نسلِ ما ، همدلی می خواهد ،
نسلِ ما ، امید می خواهد ...
کمی همدل باشیم و برای دلهایِ همدیگر ، نویدبخشِ اتفاقاتِ...

خوشبخت کسی است
که شکوه رفتارش
آفریننده ی لبخند زندگی
بر لب های دیگری باشد

می خواهم عشق بماند
و
لبخندی که
هدیه لبهایِ توست .....
می خواهم
من باشم
و تو باشی
و
یک زندگی
سرشار از انعکاسِ ما .....

می خواهم عاشقت باشم .....️

️️️