متن مجید محمدی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مجید محمدی
نام شعر: با رفتن تو
با رفتن تو
همسفر تو جان من است
جان به جانش بکنند این جان ما
به جان تو سوگند
از تو دل نمی کند
چون که بی تو
پاییز است تمام پس کوچه های شهر دلم
بی تو
حتی این حوالی
پرنده پر نمی زند...
نام غزل:بی وفا
از کنارم می روی باشد برو ای بی وفا
می روی باشد برو، تو بی صدای بی صدا
یک زمانی می رسد دستم ببوسی نازنین
التماسم تو کنی اما نبخشم من تو را
تا صدایم میزنی من نشنوم ای مهربان
در دلت تا هلهله باشد نباشد دل...
نام شعر: تو هم مثل من
خیاطم باش
بدوز دلت را به دلم
من تو را
ثانیه به ثانیه نفس میکشم
زندگی ات میکنم
تا تو سیر کنی در هوای من
تا بی هوا هوادارم بشی
نقاشم باش
خودت را عاشق من بکش
آشیانه من را در آغوشت بکش
من...
نام شعر:دلِ شکسته
درد یعنی من منهای تو
تو هم در جمع دیگران
خوش به حال دیگران
من یعنی بی تو در اندیشه ی تو
تو یعنی منهای من در اندیشه ی او
دلِ شکسته یعنی درد به طور پیوسته
درد یعنی من منهای تو
ابر هم دلش به حالم...
شب شد
شب تو بی من بخیر است
این برای سرنوشت ما
حتما خیر است
اگر بگویم به تو
برگرد و دوباره بشو
ماه شب های تار من
جواب تو
حتما خیر است
مجید محمدی(تنها)
تخلص تنها کانال تلگرام👇🏻
https://t.me/majidnegah
هیچ می دانستی نوازنده ای؟
با عطر لطیف صدایت
ضربان قلب مرا می نوازی
هیچ می دانستی آهنگسازی؟
با عطر بودنت
حال دل مرا کوک می سازی
هیچ می دانستی شاعری؟
لبخند ملیح تو
الفاظ را در اشعارم
هم، به هم می بافند و
هم به عشق تو می نازند...
آن که رفته، رفته هرگز او نمی آید سرا
او که رفته با کسی همدم شده چه بی صدا
بی وفایی در زمانه بدخدایی می کند
باوفاها هم شدن در این زمانه بی وفا
درد من از آشنا شد همدم من وای من
زخم کاری را فقط همدم زند هی...
نام غزل: درد بی درمان
آن که رفته، رفته هرگز او نمی آید سرا
او که رفته با کسی همدم شده، شد غصه ما
بی وفایی در زمانه بد خدایی می کند
باوفاها هم شدن در این زمانه بی وفا
درد من از آشنا شد همدم من وای من
زخم...
درد هم باشی دوستت دارم
دوست داشته شدن بلدی؟
عشق هم باشی عاشقتم
عشق شدن بلدی؟
گر ویران شوی می سازم تو را
ساخته شدن بلدی؟
چشم وا کنی می نازم به تو
بلند شدن از خواب را بلدی؟
بلدی دستانت را باز کنی؟
این همه مهر را از من...
همچون موهایت
سیاه و فرفری ست زندگی ما
گم کردیم راه را
در پیچ و تاب موهای فرفری ات
میکنم رنگش بلوند
تا روشن شود راه
اما باز هم
نیست نشانی از تو
مجید محمدی(تنها)
تخلص تنها
لینک کانال شاعر:https://t.me/Sibehavaass
نقاشم
میکشم درد و تنهایی آیا میشناسیدم؟
نقاشی ناشناخته از دیار غربت
با کوله بار خستگی
خسته ام از خستگی
نرگس چشم تو و مَردم شهر چشم من
چه تناقض بی رحم زیبایی
چه زیبایی بی رحمی
یا رب مباد که نقاشی در غم باشد
نقاشم
نقاشی گمگشته در سرای...
من شکستم تا تو دل را نشکنی، اما چرا
می کشانی پای دل را با خودت تا ناکجا
من شکستم بی صدا اما نمی دانی چه شد
از کنارم می روی بی من چه آسان بی وفا
می روی بی اعتنا از شهر قلب شاعرم
می زنی خنجر به پشتم...
عاشقی
در آخرین زمستان
با کوهی از شعر
با قلمی
با دنیایی از گفته های ناگفته
سکوت عاشقانه ها را شکست
لبخند که میزنی
تبسم کنان خورشید
دست زمین را می گیرد
و متولد می شود صبح
در پس لبخند تو
هر شب غصه میخوریم
من و سیگار
او غصه ی مرا
و من غصه ی تو را
بعد از تو
من و غم و سیگار و لب هایم هماهنگیم
خاطراتت را دود میکنیم
شب از نیمه گذشته
و ما بیداریم هنوز
تو را به اسم صدا زدم و
شتابان به سویت آمدم
ولی تو برعکس من
شتابان به سوی مدعی قدم برداشتی
آیا
شک داشتی
شیرین ترین و زیباترین زن دنیایی؟
و من
آغشته به خواستن وجودت شدم
حوای من بودی تو
منم آدم تو
چیشد هوای دیگر در سرت پر...
بخاطرت برائت جستم از همه غیر
آخِر
تو هم همسفر شدی با غیر
سفرتان بخیر
حکم تو بود مثل همه باشی یک مسافر
آزاد شدی از بند من
سفرتان بخیر
من نیز بعد تو
با تنهایی هایم خوشم
یک به یک تنهایی هایم را می پوشم
نگاهی به من کن...
عشق را در چشمان تو نوشیدم
هر از گاهی
در دورترین نقطه قلبت قدم زدم
تو را بی صدا صدا کردم
تو را عشق خودم صدا کردم
صدایم باش
صدای بی صدایم باش
تو را جان خودم خطاب کردم
تو را ملکه شعرهایم حساب کردم
اما تو شاه قلبت مرا...
در نهانم عشق تو فرمان روایی می کند
خنده ی زیبای تو دل را هوایی می کند
بر لبم نام تو و در خاطرم یاد شماست
عشق بی حدی که دارم خودنمایی می کند
خنده ی زیبای تو