مرگ صد بار بِه از بی تو بودن باشد
مطمئنم گفته بودی با توام تا روز مرگ من فقط شک میکنم گاهی مبادا مرده ام
بگذار در آغوش تو اقرار کنم مرگ چه زیباست
ای تف به جهان تا ابد غم بودن ای مرگ بر این ساعت بی هم بودن
مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور
به جست و جوی تو بر درگاه ِ کوه میگریم در آستانه دریا و علف به جستجوی تو در معبر بادها می گریم در چار راه فصول در چار چوب شکسته پنجره ئی که آسمان ابر آلوده را قابی کهنه می گیرد به انتظار تصویر تو این دفتر خالی تاچند...
هر جا روی بیایم هر جا روم بیایی در مرگ و زندگانی با تو خوشم خوشستم
چرا از مرگ میترسید؟ چرا زین خوابِ جان آرامِ شیرین روى گردانید...؟ مگر این مِى پرستى ها و مستى ها، براى یک نفسْ آسودگى از رنجِ هستى نیست...؟
زندگی در اعماق عادت ها هیچ فرقی با مرگ ندارد تو مرده ای، فقط معنای مرگ را نمی دانی!
تا چه خیال بستهای ای بت بدگمان من تا چو خیال گشتهام ای قمر چو جان من از پس مرگ من اگر دیده شود خیال تو زود روان روان شود در پی تو روان من .
بی تو با مرگ عجب کشمکشے من کردم ...
اگر مرا دوست نداشته باشى دراز مى کشم و مى میرم مرگ نه سفرى بى بازگشت است و نه ناگهان محو شدن . . . مرگ دوست نداشتن توست درست آن موقع که باید دوستم بدارى ...
مرگ را پروای آن نیست که به انگیزه ای اندیشد زندگی را فرصتی آن قدر نیست که در آینه به قدمت خویش بنگرد و عشق را مجالی نیست حتی آن قدر که بگوید: برای چه دوستت می دارد...
به مرگم گر شدی راضی رها کن دستهایم را رها کن دستهایم را بمیرانم به آسانی
گاهى سرنوشت انسانها قبل از مرگشان به پایان مى رسد.
به اندازه گریه گنجشک دوستت دارم فکر نکن کمه .گنجشک وقتی گریه می کنه ، میمیره! ️️️
ولی انسان هنوز چیزی بهتر از مرگ پیدا نکرده تا زندگیش رو دوست داشته باشه
رنج، رسوایی، جنون، بی خانمانی داشتم مرگ را کم داشت تنها، سفره ی رنگین من!
با من چنان کُن کز بعدِ مرگم با خود نگویی ای کاش آن روز ...
برای زاییده شدن و مرگ، درمان و چارهای وجود ندارد، باید فاصلهی بین این دو را شاد بود.
زنده ام تا در تنم هُرم نفس های تو هست مرگ می داند: فقط باید تو را از من گرفت
وقتی ننم مرد از این که یه روز آقامم می میره می ترسیدم، بیشتر از این که فکر کنم کی می میره به این فکر می کردم که چه جوری می میره. می دونی! خوب مردن خیلی بهتر از بد زندگی کردنه.
The best definition of depression The inter-brain warfare that walks The body that wants to stay alive بهترین تعریفى که از افسردگى شنیدم جنگ بین مغزى که مى خواد بمیره و بدنى که مى خواد زنده بمونه
مرگ تو درست از لحظه ای آغاز میشود که در برابر آنچه مهم است سکوت میکنی...!