متن نوشته های عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نوشته های عاشقانه
دست هایت مهربان تر از چیزی هستند که فکرش را کنی،
دستانت خیلی به من می چسبد!
در آن ها غرق می شوم به آن ها پناه می آورم؛
دستانت گرمای وجود مرا شعله ور تر می کنند،
معشوقم به دستانت ببال!
《 اگر روزی از روزها آن ها را...
دستانت را،
با تمامی گرمای آن، می گیرم و پرواز می کنم به رویایی که هیچ بالی نمی خواهد؛
تا تو دستانت را در امتداد دستانم قرار دهی و با من هم دست شوی.
از تو خاطره ای با من است
که به بوی
گلاب و آویشن آغشته است
از تو خاطره ای با من است
که هر بار
طول این خیابان را کوتاه می کند
از فکر کردن خسته ام...
چرا که تمام افکارم مختوم به تو و خاطرات توست!
افکاری که انگار قصد جانِ مرا کرده اند و همیشه و هرجا همراه من اند.
از دیدن خسته ام...
چرا که هربار به جایی خیره شدم، چهره ات را دیدم؛ چشمانت، گونه هایت، آن ته...
درمن کافریست که به تو سخت ایمان دارد؛
عشقت جرم سنگینی است که حکمش کفر بر دین است ؛ اما منِ عاشق بهایش رابه جان دل خریدارم .. ای محبوب دل کافر به عشقت
ایمانم را بپذیر ؛دوست داشتن تو یه ممنوعه
شیرینی است که گناهش را به گردن میگیرم...
دیدمت ناگهان دلم لرزید
صورتت تمام روحم را به تاراج برد
تمام عاشقانه ها به لکنت افتاد
خاموش شد تمام صامت و مصوت ها
ذهن من فریاد زد
دیده بودم از قبل میشناختم چشم همایش را……
وقتی میگم دوستت دارم
منظورم فقط یه جمله ی ساده نیست
منظورم اینه از بین این همه آدم :
حال دلم کنار تو فقط خوبه
منظورم اینه که تو توی قلب من ریشه کردی
منظورم اینه که میخوام هرجا میرم کنار تو باشم
منظورم اینه که فکر کردن به تو...
انگار تو هر روز زیباتر می شوی
و من هر روز عاشق تر،
انگار تمام شعرها و منظومه
های عاشقانه را برای تو سروده اند.
واژه ها حقیرند و من ناتوانم،
ناتوان از گفتن این که...
چقدر تو را دوست دارم.!🧡💭
حرف بزن...
صدایت را دوست دارم
بگو.!فقط بگو!
چه فرق دارد؛
از من!
از تو!
از باران!
در آغوشم بگیر،
و در گوشم...
از ماندن بگو!
از دوستت دارم هایی بگو،
که از شنیدنش دلم بریزد !!
از دلبری چِشم هایت بگو.!
که چگونه دلم را هوایی کرده...!
از هر...
مثل بوی تازگی کاغذای یه کتاب نو ، مثل عطرِ خاکِ بارون خورده ، مثل ذوق و شوقِ پوشیدن یواشکیِ لباسای عید ، مثل طعم گس خرمالوی رسیده ، مثل تیزی نوک مدادرنگی ها وقتِ شروعِ مدرسه ، مثل جرعه ی اول یخ دربهشت توی اوجِ تشنگی و گرما ،...
تو گفتی مرا دوست داری و من از شوق به خیابان رفتم، درخت ها به من سلام می دادند و باد مرا به آغوش می کشید، «چه شیرین است داشتنِ تو. :)»🧡🔗
به احترام تو ایستاده ام، به خاطرِ تو عبور می کنم از تمامِ سختی ها، چرا که تو خوبی و این را من از چشم هایت دریافته ام، تو احتیاجِ منی و این تمامِ اعتراف هاست. : )!💙🌱
این روزها خواهد گذشت
گریه هایم ، دلتنگیهایم و تمام غمهایم را پشت سر می گذارم
من قوی می شوم ، قوی تر از قبل تو
میدانم روزی دلتنگ خواهی شد
دلتنگ دوستت دارم هایم
دلتنگ دلتنگیهایم
دلتنگ مزاحمتهای گاه و بیگاهم
روزی چشم بر صفحه ی گوشی ات خواهی...
ط
▪️
صدف سفید چشمانت مروارید سیاه رنگی را می پروراند
گیسوی پر کلاغی ات را به ماه کامل صورتت بپاشان تا بار دیگر همه ی مردم شهر از گرفتن ماه دلواپس شوند
تا بار دیگر ثابت شود که دنیایی در دست توست
امیدوارم من آن کشتی خجسته باشم که...
امروز بعد سالها دیدمش
نه چشم قصد پلک زدن داشت ونه زبانم نای سخن گفتن!؟ نگاهمان به هم دوخته شده. خاطره پشت خاطره، مشغول مرور خاطرات بودم که فرصت نکردم حتی سلام کنم. نیامده رفت مثل سالها پیش بی خداحافظی... رفت ودر مه افکارم ناپدید شد وبازهم هزاران سوال بی...
درکُنج دِل افکارم روی طاقچه خاطرات قلبم یادکوچه ای هست ویرانه از جنگ عشق؛ ازنبرد خواستن ها ونشدن ها که قلب من آن را از محله های کودکی ام دزدیده است!
برمی گردم در ذهنم دوبار ه و دوباره هرباره وهرباره درخاطراتش در خاطراتم ، با چشمانم که تنها یادگار...
اگر که ساکتم قول داده ام
قول داده ام به کسی که بودنش را در نبودنش به نظاره نشسته م...!!؟
اگر که ساکتم نه اینکه اهل فراموشی باشم...
قول داده ام که تازیانه ادبیات عشقی م ردش در پشت قلب عزیزم حک نشود
قول داده ام که او برود ومن...
نمی خواستم
این عشق هویدا شود دیده شود حتی به چشم قلم ؛ هی واژه را به در ودیوار دفترم زدم هی پنجره لغات رابستم نشد!؟ وای که هرچه مینویسم آخرش به چشمهای توختم میشود ودلم بهمراه کلماتی لُخت وعریان...
خدا از سر تقصیراتم بگذرد...!؟
✍️رضا کهنسال آستانی
هنوز هم دنبالت میگردم
میان شعرهای شاملو
اواسط بغض ابتهاج
نرم وآهسته درجوار نیما
میان تمامیِ ابیات از هر صَدیه هجری فرقی ندارد قمری باشد یا شمسی بین دومصرع یادت گیرم...
میان مثنوی ،معنوی زندگیم ؛ شعرهای نو یادت و قصه های کهنه سینه به سینه نقل شده ؛ در...
فاصله پهنای دوشانه ات زمستانی ست
بهنگام نوازش هایم
ونگاهت برایم گرمای تابستان است
لطفا مرا دعوت کن به میهمانی بوسه غنچه باز شده لبهای بهاری ت
آخر تمام فصل ها در تو تعریف شده اند عشق پائیزی م ...
✍️رضا کهنسال آستانی