قلبم را به تو هدیه دادم در یک روز بارانی چه گرفتم؟ دوری جدایی تنهایی
قار قار نفرین کلاغ تنهایی مترسک میان گندم زار.
گلوی انتظار خشک است واژه های تنهایی آرام و بی صدا انتطار را فریاد می کشند.
مراقب باش تنهاییت اونقدر بزرگ نشه که زور هیچ آدمی به پر کردنش نرسه.....
به تنهایی دچارند مشتی بی پناه اینجا مسافر خانه رنج است یا تبعیدگاه ...
تو یک نفر بودی تو با چه لشکری به تنهایی من هجوم آوردی چشمانت_دستانت_عطرتنت.....
آجر به آجر... بند بندم بغض و دلتنگی ست... تنهایی از من آخرش یک مرد خواهد ساخت...
در آخرین عکسمان آنقدر مرا دوست داری که باورم نمیشود " رفته ای "
کاش تست تنهاییم مثبت بود کاش می دانستم که ندارمت دیگر
بیا با من تنهایی کن تنهایی من آنقدر که بزرگ است تنهایی از پس اش برنمی آیم.
از وسعت تنهایی ام آن قدر بگویم تنها کَسِ من بودی و من هیچ کَسِ تو
من همین یک نفرم، در دلم امّا انگار صدنفر مثلِ من از رفتنِ تو غمگینند..!
نماز عشق برپاست و تو تنهایی، من هم بوسه هستم بر پیشانیت؛ وقتی سجده میکنی!
تنهایی عمیق به قلبم خوش آمدی ای درد ای رفیق به قلبم خوش آمدی
بچه ی آخرکه باشی طعم تلخ تنهایی رو میچشی
تو ، دل تنهاییم را خط به خط خواندی ولی دل همان دل بود ، اندوهش ، کمی تغییر کرد
گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست
خبرت هست که دلتنگی و تنهایی و بغض آنقَدَر هست که یادم نکنی میمیرم؟
کاش تنهایی، پرنده بود؛ گاهی هم به کوچ فکر می کرد...
شب ها پرنده هایش می روند روزها، ستاره هایش بیین، آسمان هم که باشی باز تنهایی!
تنها به غمم تسکین بخشد غزل حافظ آنجا که چه زیبا گفت :داد از غم تنهایی
دیگر پذیرفتم که تنهایی بدیهی است حتی اگر از آسمان آدم ببارد
ما به جرم ساده لوحی این چنین تنها شدیم مردمان این زمانه با دو رنگی خوشترند!
تنهایی خیلی با ارزشه... چون خالی از آدمای بی ارزشه...