بی تو پریشانم ای جان️
پر از آسودگی ام تا تو کنارم هستی ️️️
آنچه حوا طلبیده است زِ آدم،عشق است وَرنه یک خوشه یِ گندم که مجازات نداشت
من همین یک نفرم، در دلم امّا انگار صدنفر مثلِ من از رفتنِ تو غمگینند..!
نوشتن کار توست کمی بخند حتی شده بی دلیل که نستعلیق لبانت دیدن دارد
خداحافظی را بلد نیستم کنار تو تا مرگ می ایستم
به من بسپار دنیاتو تمام آرزوهاتو که رویایی ترین میشه تمام سال من با تو
می بوسمت در برف سرخ و عمیق و ژرف با عشق و طولانی دور از حدیث و حرف
زمین گرد نیست !!که اگه بود من الان به تو رسیده بودم
عید قربان آمدو عیدم شده چشمان تو ای به قربان نگاهت،جان من قربان تو
برف گرفته ماه من،کنار من قدم بزن حال مرا کمی بپرس،از تو که کم نمی شود
نگارا عید قربان است به قربانت شوم یا نه ؟
دوری از چَشمانَت بَد ترین تَحریمَست عاشقت خواهم ماند بهترین تصمیمَست .
چشمانت حکم تیر که می دهند، تابستان آغاز می شود. .
حالم به حالت بستگی دارد دلتنگ باشی رو به پایانم
دنیا به عاشق سخت میگیرد عاشق نه می رنجد،نه می میرد
باید رفت به قربان آن منحنی لبت،وقتی که میخندی...
سرشارم از تو مثل شهریوری که بوی عطرش تمام شهر را روی سرش گذاشته...
عجب عطر دل انگیزی دارد این شهریور که هر دم مرا یاد تو می اندازد...
من پاییزم تو مهری... که بر دلم نشستی...
بگیرم دست گرمت رو به جونم وصل شی بیتاب من این دنیا رو می سازم اگر چه حتی توی خواب...
من عاشق قلب مهربونتم
شب که بشود کاری ندارم... جز مرور واژه واژه ی نگاهت...
مراقب قلبم باش عشقم اونو فقط به تو میسپرم