حتى افرادى که معتقدند سرنوشت همه از قبل مشخص شده و قابل تغییر نیست ، موقع رد شدن از خیابان ، دو طرف آن را نگاه مىکنند !
هیچوقت نذارکسیبهعنوان یهگزینهبهتنگاهکنه! یاهمینالان«آره»یابرایهمیشه«نه»...
تانگاهم بکنی از هیجان خواهم مرد آنکه با چشم خود آدم بکشد قاتل نیست ...؟!
هر جا که هستی، نگاهِ خدا سمتت عزیزترینم. زمستونت گرم، یلدات مبارک جانم...
مهم نیست چند تا ستاره بهم چشمک میزنه من نگاهم همیشه به ماهه
به چیدن نگاه دزدانه ات دچار شدم اگر عسل نمی دهی نیش هم نزن! چرا اینقدر تو را ارزان می فروشی؟ لب و چشم و زبان را باید گران خرید
یلدا شب چشمان توست یک عمر نگاهت کنم وقت کم می آورم
بیا و با تابش ماه نگاهت شب هایم را از تاریکی رها کن و جانم را... به نور نگاهت پیوند بزن.
بمان که فلسفه این شب دراز این است که یک دقیقه بیشتر تو را نگاه کنم
یلدای چشم های تو برفی ترین شب است یلدای چشم های تو طوفان میآورد امشب تمام وسوسه ها در نگاه توست ابلیس هم به دین تو ایمان می آورد
من فکر میکنم آن چه موجب رنجش آدمها از یکدیگر میشود، این است که : غالبا ما آدمها توقع داریم طرف مقابلمان ، به تمام وقایع دنیا از زاویهی دید ما نگاه کند !
روزگاری یک تبسم یک نگاه خوشتر از گرمای صد آغوش بود
در نگاهِ من، یک خروار دلتنگى ست ... هاى! این بود مزد عشق؟
خدایا هر شب به آسمان نگاه می کنم و می اندیشم در این آرامش شب چه بسیار دلها که غمگین و پر اضطرابند خدایا تو آرام دلشان باش... .
یه روزی پشت سرت رونگاه میکنی و متوجه میشی زیادی نگران چیزایی بودی که اصلا اهمیت نداشتن...
تا نگاهم بکنی از هیجان خواهم مُرد آنکه با چشم خود آدم بکشد قاتل نیست
غم عالم ز دلم برد نگاهی که دوا بود دوا... تب آتش زده بر جان مرا شست... چشمی که شفا بود شفا...
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد... زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد...
چه خوش لحظه هایی که دزدانه از هم نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم
گرچه می دانم نمی آیی ولی هر دم ز شوق سوی در می آیم و هر سو نگاهی میکنم . .
پدر همان کسی است هرگز سایه منت مهرش را حتی در نگاهش ندیدم
یک جا بمان نگاه گندمزار به هم می ریزد
گاهی میان خلوت جمع یا در انزوای خویش موسیقی نگاه تو را گوش میکنم ... وز شوق این محال که دستم به دست توست من جای راه رفتن پرواز میکنم ...
از بس که مواظب بودم کسى را نشکنم به خود که نگاه میکنم تکه تکه ام...