یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
قلمی دارم منرنگ او چون دل من صاف،به سفیدی برف...سفیدی بهار...حال او چون دلم استدر همه حال غریب....هستی من لب او....۱۴ تیر روز قلم گرامی باد...
آمدی رویای من تعبیر شدعشق پیش روی من تصویر شد آمدی و زادگاه عشق منفصل "تابستان " و ماه تیر شد....
ع ش ق ؛ سه حرف جادویی(ع)، بی نقطه و خمیده قامت، با صورتی به غمگینی آفتاب های پاییزی(ش)، پُرنقطه و نشسته بر زانوی خاطرات برگزیده ام که دیگر هق هق را نوازش نمی کنند(ق)، قهر آلودتر از (ع) اما با صورتی به امید روزهایی که قرار است بیایدع ش ق، سه حرفی که تمام کلمات را با جادوی خود تسخیر کرده اندسه حرفی که تمام حرف های من است برای تو که هیچ نمی دانی از حروف گم گشته زندگی ام...
با دهانى پر از بوسهچگونه بگویم “سلام”با چشم هایی پر از بوسه چگونه نگاهت کنمکمکم کنخیلی طبیعی رو به رویت بایستمبه هم سلام کنیمو بگذریم......
مثل یک معجزه ای، علت ایمان منیهمه هان و بله هستند و شما جان منی...
سنجاق سرم از عشق چیزی نمی فهمدفقط همین را می داندچگونه وقتی تو می آیی زیباترم کند......
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی!به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی...
سلام تابستان !فصل خوب خاطره انگیزِ من ...نفسِ گرمِ تو را دوست دارم ،بوی فراغت می دهدبادهای لطیف و ملایم بعد از ظهرت ؛مرا یاد بازی و شیطنت کودکی ام می اندازدیاد روزهایی که آمدنت ؛پایان درس و مشغله ها بودنام تو تداعی کوچه هایی شلوغ ،و هیاهوی کودکان بازیگوش است ...تو هر چقدر هم که گرم و طاقت سوز باشی ؛من به حرمت لبخند کودکی ام ؛تو را دوست دارم ...آغوش آرام و بی دغدغه ات ؛جان می دهد برای تفریح ،برای سفر ،برای فراموشی ....
عشق از تو آغاز می شود دختر!تویی که جان بخشیده ای به این همه عشق...موی بلند و گونه سرخت اگر نبود،دنیا اگر لبِ اناری و بلندی مژگانت را کم داشت، عاشق نداشتیم در جهان...حتم دارم قبل از تو احساسی وجود نداشت و خدا به وقت آفریدن تو بیشتر از همیشه لبریز عشق بوده استبستگی به تو دارد عشقبه تو و دخترانگی هایت...هرچند ساله که هستی،دخترانگی ات را از یاد نبرتا دنیا زیبایی کم نیاورد!روزت را جشن بگیر چشم و چراغ دنیابه خودت ببال که اگر نبودی...
روزهامان یک به یک سر می شوند اما بدان برترین روز خدا قطعا به نام دختر است روز دختر مبارک...
تیر ماهی ها گرم ترین قلب دنیا را دارند . شعله ی وجودشان شما را از سردی روزگار در امان نگه می دارد و لبخندشان در تک تک لحظات زندگی تان ، شیرین ترین خاطرات دنیا را برایتان رقم می زند . آرامش بخش ترین آدم های زمین تولدتون مبارک...
لب های سرخ و موی پریشان که جای خود دنیا غزل نداشت اگر دختری نبود… روز دختر مبارک...
این گونه بمان عشقمبمان اینگونه ؛و تنها به من نگاه کننگاه کردن هم نوعی عشق است......
من پیش از اینبارها به قتل رسیده ام...پشت گوشی تلفن...در آغوشش... برای جزء جزء وجودش جان میدادماماکشنده ترین سلاح گرمصدایش بود......
شبانه گام می نهم به راهجاده در میانِ مِهدشت، گوش بر ندای آسمانستاره ها به گفتگووَه ... که آسمان چه پرشکوه و دلکش استزمینِ سبزخواب رفته در تلألویی غریب ...من چه خواستم از زمان؟جز که روحِ زندگی بتابد وسازِ دلنشینِ عشقگاه گاه به گوش آید وماه، بر بلوطِ پیربر فرازِ باغچهچون نسیمِ شبخانه سازد ونور پراکَنَد...
اگر که نگویم دوستت دارمنامم را از یاد خواهم برداگر که نگویم دوستت دارمشب برای همیشهدر آسمان خانه ی ماخواهد ماند...
چه غریب است دلتنگی!با خودت فکر می کنی: دارم میمیرماما نمیمیری....
تو وقتی می بینی که من افسرده ام نباید بگذریسکوت کنییا فقط همدردی کنیبنا کننده شادیهای من باش!مگر چقدر وقت داریم؟یک قطره ایم که میچکیم در تن کویر و تمام میشویم. . ....
گفتم :« عشق شبیه بوته تمشک است، کوتاه و پُر تیغ، با میوه های ریز قرمز؛ اغواگر؛ زود که بچینی اش گس است و لب جمع کن، وقتی هم که رسید، ترش و چشم جمع کن... چه کال بچینی اش ، چه رسیده، خراش به تن ات می اندازد به یادگار، یک عمر...» گفت:« عشق به درخت توت می ماند، حقیرش نکن، آبش که بدهی رشد می کند و قد می کشد. نردبان می شود برای دیدن دختر همسایه... داستان درخت توت، داستان بید است و پروانه. یا توی پیله، خفه می شوی و از بین می روی یا تبدیل به پروانه می شوی...
من عاشق ترین آفتابگردان مزرعه ی عشق بودمکه نیازم به آفتاب نگاهت بودبه هر سو که می چرخیدیمی چرخیدم و می چرخیدمو من عاشق ترین بی برواترین تنهاترینآفتابگردان مزرعه ی عشق بودماز خود می مردم ودر قلب تو که به فراخنای هستی استذره ذره جای می گرفتم و جای می گرفتمو من عاشق ترین . . بی پرواترین . .تنهاترینآفتابگردان مزرعه ی عشق بودمکه یک نگاهت رابه عالمی نفروختم...
تمام شد جمعهتا دلتنگی بعدی خداحافظ.... ...
تیر ماهی های عزیز تمام وجودشان سرشار از آرامش و صبوری ست،چنان که گویی خدا تارو پود آنها را با عشق بیشتری به هم بافته است.حضورشان نویدبخش هیجان و شادی ست و هر لحظه از بودنشان را باید ثبت و ضبط کنی تا یادت نرود که یک تیر ماهی به صفحات تقویم زندگی ات رنگ عشق پاشیده......
کرونا شکاف فرهنگی عمیقی میان آدم ها ایجاد کرده، به طوری که بافرهنگ ترها در اقلیتی انگشت شمار و با فاصله از سایرین، ایستاده اند.عده ای آروغ مردم داری می زنند و بانیِ اجتماعات و دورهمی های بزرگ می شوند و مدعی اند هرچه بود، تمام شده و همه چیز به روال عادی اش برگشته و ماسک، چیز مضحکی ست، از عزیزان دور ماندن و رفت و آمد نکردن چیز مضحکی ست و استدلال علمی آوردن و رعایت فاصله ی فیزیکی، چیز مضحکی ست!حقیقت تلخ است اما؛مضحک، کسانی اند که نه علم و منط...
جایی خواندم پرنده ای که به روی شاخه درخت نشستههیچوقت نگران شکستن شاخه و سقوطش نیستزیرا او به شاخه درخت اعتماد نکرده بلکه به بال و پر خودش اعتماد داردآن روز فهمیدم زنی که قوی است ...زنی که اعتماد بنفس دارد ...زنی که می داند دویدن آهو از چشمهایش زیباتر استزنی که در شرایط بحرانی زندگی همیشه یک راه دوم در آستین دارداین زن فقط می تواند یک پرنده باشدحتی یک گنجشک پرنده مادرکه فقط به بالهایش ایمان داردنه به هر شاخه درختیو بخاطر همین...
عشق جانم درخشش چشمان زیبایت روشنای جاده ی عشق من استو در شب تولدت ،چشمانت را درخشان تر از همیشه می بینم خوشبختی را یافتم! تولدت مبارک عشقم...
عشق جانم ناگهان چون همای نیک بختی بر شانه ام نشستی و این آغازی شد برای خوشبختی تولدت مبارک و آشیان قلبم تا ابد برای تو...
مهربان ترین مهربانان،همسر عزیزتر از جانممحبت شاه کلید سعادت وخوشبختی در زندگی مشترک است و من خوشبخت ترینم با تو که مهربانیت را مرزی نیست.تولدت هزاران بار مبارک...
لبھات طعم پرتقالی بود ، عالی بود شمالی بود ،عالی بود تب دارِتو سرخِدیدم نشستی پیش من با یک کتاب شعرشاید تصاویری خیالی بود ، عالی بود سبز و آبی موھای کوتاھتِ ترکیب ِِ مست شالی بود ، عالی بودشکل طلوعِِ توت سرخ ... توی پارک در خواب دیدم زیرِخوابم دقیقا آن حوالی بود، عالی بودھی فکر کردم با خودم(باران،تو،من،یک چتر)حتی اگر فکر محالی بود ، عالی بود...
جمعه هاکودک درونت را بیدار کنو زیر تابش مهربان خورشیدسایه دلگیرى رااز سرِ این روزِ زیبا کم کن !به دنیا ثابت کنشادى در مُشتِ خود توستو این وصله ها به تنِ روزهاى تو نمى چسبد!...
صبح زمانی مناسب است هم برای فعالیتِ ذهنی، هم بدنی، زیرا صبح جوانیِ روز است: همه چیز شاداب، تازه و آسان است، احساس نیرومندی میکنیم و همهٔ قابلیت هایمان کاملاً در دسترس هستند. صبح را نباید با خواب طولانی یا مشغولیتها و گفتگوهای بی ارزش تلف کرد بلکه باید به منزلهٔ جوهر زندگی به آن نگریست و آن را تا اندازه ای مقدّس داشت... هربار که از خواب بیدار می شویم و برمی خیزیم، تولدی کوچک است و هر صبحِ پُرطراوت به منزلهٔ جوانیِ کوتاهی است....
شاید خیلی از روزهاپای احساسم را لنگانده باشد...ولی حداقلدست آدمهای بی معرفت رااز زندگیم کوتاه کرده است !من عاشق غرورم هستم !ولی دوست داشتنم به توان بی نهایت استاگر تپش های قلبش صدای من را بدهد !...
قدر بشناسید مستان آخرین پیمانه را ساقی امشب می کند تعطیل این میخانه را گو به مهمانان که میهمانی به پایانش رسیدخورده یا ناخورده باید ترک کرد کرد این خانه را عید سعید فطر مبارک...
یارب تو را به حق همین عید دلپذیراندوه و غصه را زدل مردمان بگیرعید فطر مبارک...
عید فطر است بگو فطریه مان گردن کیست؟هر دو عمریست که مهمان دل هم شده ایم...
خردادی ها آرامش بهار را به ارث برده اند و دستی بر آستین گرم تابستان دارند.آرامشی گرم که در سردترین لحظات زندگی احساست یخ نمی زند و همیشه از چشمه ی مهربانی آنها سیراب می شوی...! امن ترین پناهگاه های عاشقی...تولدتون مبارک...
خرداد جان سلاملطفا : پر از اتفاق هایدوست داشتنیخبرهای خوبلحظات شاددست های گرمچشم های مهربان باش...
تا انتهای اردیبهشتتنها یک وعده عشق باقی ستو اندکی هم باران .....نگران نباشخرداد که بیایداحتمالِ اقاقی را جشن خواهیم گرفت ....
برایت رویاهایی آرزو می کنم تمام نشدنیو آرزوهایی پرشورکه از میانشان چندتایی برآورده شود.برایت آرزو می کنم که دوست داشته باشیآنچه را که باید دوست بداریو فراموش کنیآنچه را که باید فراموش کنی.برایت شوق آرزو می کنم. آرامش آرزو می کنم.برایت آرزو می کنم که با آواز پرندگان بیدار شویو با خنده ی کودکان.برایت آرزو می کنم دوام بیاوریدر رکود، بی تفاوتی و ناپاکی روزگار.بخصوص برایت آرزو می کنم که خودت باشی....
ﺧﯿﻠﯽﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ،ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ.ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ،ﺿﺮﻭﺭﯼ ﺍﺳﺖ.ﺑﻌﻀﯽﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ،ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ.ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﺁﻣﺎﺩﻩ کرده ایﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﯽﺩﻓﺎﻋﯽ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﮓﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻬﺎﻥ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺮﮒ...
هر آخرِ هفته ، به رسمِ "مادربزرگم" برایت دعاهای خوب می کنم...دعا می کنم لبخندهایت از تهِ دل باشد ، و غصه هایت سطحی و زود گذر...دعا می کنم مسیرِ موفقیتت هموار باشد و انگیزه هایِ صعود و پروازت ، بسیار...دعا می کنم هرگز در پیچ و تابِ زمانه ، بی پناه نباشی ،هرگز محتاجِ دستِ بی انصافِ دنیا نشوی...هرگز دلت نگیرد ،و چشم هایِ روشنت ، هیچ زمانی خیس و اشک آلود نباشد...دعا می کنم عاشقِ کسی باشی ؛که عاشقت باشد ،و کسانی کنارت باش...
امشب بگو که ای خدا شرمندتم شرمندتموا کن به روی من درو؛ من هر چی باشم بندتمیا ربنا یا ربنا…من چی بگم وقتی خودت، داری میبینی حالموامشب بیا و پاره کن؛ پرونده ی اعمالمو!گریه دوای دردمه! از من نگیر این مرهمو…خیلی خجالت میکشم؛ از بس شکستم توبموگفتی بیا من اومدم؛ دیدی چطور زانو زدم؟با صد امید و آرزو؛ خونت رو امشب در زدمیا ربنا یا ربنا… اغفر لنا اغفر لنا.....
روزهای آخر چقدر عرفانیستچشمهایم عجیب بارانیستعطر جنت تمام شد، افسوسآخرین لحظه های مهمانیست پیشاپیش عید سعید فطر مبارک باد...
باید زمین به شوق شکفتن دعا کندتا روزگار باغچه را پاگشا کنداز خط چشم پنجره تا گونه های باغباران ببارد و همه را مبتلا کندپایان پادشاهی سرماست در زمیناردیبهشت آمده تا کودتا کند...
بدون تو چه کنم خلوت خیابان راشلوغ کرده ترافیک غصه میدان را...
دست هایت که آیینه ی تلاش روزگارند،پر برکت باد!توان دستهایت را می ستایمروز کارگر مبارک باد...
معلمای آنکه عشق با دل پاک تو خو گرفتباید برای بردن نامت وضو گرفتمهر از اقبال نام تو تعبیر می شودایثار از شکوه شما آبرو گرفتباید ز چشمه سار تو ای عزیزحتی اگر شده است به قدر سبو گرفتروز معلم مبارک...
تو مثل شبنم پاکی که گل را می کند بیدار الفبای بهارانی و عشق رویشی انگار روزت گرامی معلم عزیزم...
تو از چی دلخوری پرو نمیشه ریخت تو بالشای آجریدلت گرفته و تفنگ سرپری از چی دلخورینه گریه داری و نه میشه خنده رو کشید به صورتتگذشته هات هنوز نمیره تو کتت بغضه عادتتالله من سفید دنیام سیاه الله دل نمیشه سر به راهالله تنها تو انبار کاه هی میگشتم دنبال نخ سوزنای اشتباهالله جونم آلودست ببخش دائم بهم زدن رو دست ببخشالله من اصلا آدم بده لااقل تو مثل آدم مردنو یادم بدهمه گرفت دنیام گم شدی رفتی من صدات کردم وقتی میرفتیتو قضاوت کن اشتباه ه...
جامعه ی ما پر شده از بیمارانی که از شدت درد کهنه ی روانشان، گلوی آرامشِ یکدیگر را فشار می دهند، که مشکلشان را نمی پذیرند و از ترس قضاوت ها، درمان را پس می زنند، بیمارانی که پشتِ میزها نشسته و با روانی گسیخته و ناآرام، میلیون ها نفر را مبتلا به فقر و یاس و بلاتکلیفی کردند. و مردمی که غده ی سرطانیِ روحشان بقدری وسعت یافته که دیگر نه چشمانشان می بیند، نه گوش هایشان می شنود... مردمی که از شدت درد؛ در اعماقِ سکوتی نجیبانه فریاد می زنند، سکوتی که حکم ا...
اُردی بهشت،حاصلِ تقسیمِ عادلانه یِ بهشت استبینِ زمین و آسمان!سهمِ زمین از اردی بهشت،بهشت شد وسهمِ من از اردی بهشت،طو... جانانم، مبارکِ جان و جهانِ من باد!روزِ تولدِ طو...