100 متن کوتاه انار ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن انار برای اینستاگرام و بیو واتساپ
من اناری می کنم دانه...به دل می گویم خوب بود این مردم / دانه های دلشان پیدا بود! می پرد در چشمم آب انار... اشک می ریزم...
مادرم می خندد...
یک قدم مانده به یلدا به شبی خاطره انگیز و بلند
به سفیدی زمستان و اناری که دلش قصه یک رنگیست . . .
یلداتون مبارک
به صد یلدا الهی زنده باشی
انار و سیب و انگور خورده باشی
اگر یلدای دیگر من نباشم
تو باشی و تو باشی و تو باشی
یلدا مبارک
باید به خرمالوهای کال سربزنم، به انارهای سبز به آدمهای ناپخته به آنها که هنوز عاشق نشده اند بگویم که اتفاق بزرگی خواهد افتاد بگویم که پاییز در راه است…!
و من عاشقانه منتظرم…
یلدا هم یلداهای قدیم ...
خبری اگر از انار و هندوانه و میوه های تزئین شده نبود خبری از آجیل هفت رنگ و هفت مدل نبود اما چقدر شادی بود، چقدر گرمی و زندگی بود....
پایان تقدیر انار
سفیر خون
تابوت دانه های زنده به گور
یلدا اما
پایان تقدیر پسته ی خندان هم خواهد بود.
دخترنازنینم ،کوچولوی زیبای من ، تو باغچه ای از امیدی که از شکوفه های انار لبریز هستی.
گلدانی که از زیباترین گل های معطر، خانه را به نزدیکت ترین بهار گره زده ای.
این هوای خوب
این دست های توی جیب
این انارها
این برگ ها
این پاییز
برای تکمیل شدنش یک تو کم دارد...️
️️️
شیرینی لبخند انار من و توست
با خش خش برگ، بیقرار من و توست
چون دست به دستم بسپاری با عشق
پاییز، سرآغاز بهار من و توست
عاشق شده، کار داده دست من و تو
دلتنگی تار داده دست من و تو
از راه نیامده خش و خش با برگ
پاییز، انار داده دست من و تو
دارد پاییز می رسد؛
انار نیستم
که برسم به دست های تو،
برگم
پُر از اضطرابِ افتادن..!
عاشق که باشی ،
پاییز که باشد ،
باران که ببارد ،
انار که هیچ ...
سنگ هم اگر باشی،
دلت ترک میخورد ...
گواه دلتنگی پاییز
انارهای شکفته است
و گواه دلتنگی من
قدم زدن های بی هنگام
روی برگها در زیر باران
نامش انار بود
زیبا دختر پاییزی
خندید و صورتش گل انداخت
دختر است دیگر
خنده به او می آید
خواب دیدم از آسمان انار می بارد
سرنوشت دانه ها اما
یکسان نیست
برف در سکوت مینشیند
انار در خون ...
ما که دانه های دلمان پیدا بود
پاییز هزار برگ دفتر شده است
باران زده و خاطره ها تر شده است
با طعم انار و یک بغل خرمالو
برخیز که باغ، غرق "آذر" شده است
شهراد میدری
قدمی مانده به یلدا
به شب خاطره انگیز و بلند
به سپیدی زمستان و اناری که دلش قصه ی یکرنگی هاست
پیشاپیش یلدایتان مبارک
سرخی به انار بازگشت
سیاهی به شب
نارون ها سبز شدند
و دریاها آبی
یک زن رو به آینه ایستاد
و جهان را با رنگ
آشتی داد ..
هوای خانه غرق از بوی یلدا
صمیمانه خوشامدگوی یلدا
بکِش با پنجه ی سرخِ انارت
دوباره شانه ای بر موی یلدا
پاییز که میگفتند همین بود؟! پادشاه فصل ها ...
فصل عاشقان، رنگ ها و برگ ها؟
فصل انارها، خرمالو و نارنگی ها؟
همین که از تمام محاسن اش
تنها سردی مهر و
بنفشی شلغم اش
نصیبمان شد !!!
نازنین!!!
چله ی پاییز
بزرگداشتِ نامِ توست
بگذارامسال هم،به رسمِ هرساله
به نکوداشتِ نامِ تو
پیک هاراپُر بریزم
تاشرابِ بوسه،،،
دریلدااناری باشد
وشرحش درزبانِ تقویم ها
رویدادی را رقم بزند
دوستت دارم مانند: انار
از بیرون تنها من دیده می شوم،
ولی درونم هزاران دانه از توست...
ارس آرامی
گل من چشم مدهوشت گلوله ست
همان لب های خاموشت گلوله ست
برای کشتنم خنجر چه لازم
انار زیر تنپوشت گلوله ست
خونین دلِ چون انار دارم از تو
آری گله بی شمار دارم از تو
شهریورمان گذشت اما نرسید
مهری که من انتظار دارم از تو
دانه های انار را
می کارد در برف
یلدا
بهاری زاده خواهد شد
یلدا با مهر و محبت یلداست
با دوست داشتن ...
عشق ...
علاقه ...
عاطفه...
با دستهای اناری مادرم
با خاطره های شیرین پدرم
یلدا بهانه ای ست برای از تو گفتن
یلدا با مهر و محبت یلداست
با دوست داشتن ...
عشق ...
علاقه ...
عاطفه...
با دستهای اناری مادرم
با خاطره های شیرین پدرم
یلدا بهانه ای ست برای از تو گفتن
رعنا ابراهیمی فرد
اَناری کَردِه اَم دانِه
سُرْخُ و یاقوتی
شبیه تسبیحِ دستتْ
تو با اذکاری چون ... یاهُو
مَنْ، با ذکِْرِ خدایا ...، اُو...
لهجه خندیدنت
چه به لبهایت می آید
مانند نوبرانه های انار
روی شاخه های پاییز
دیدنش لذت بخش است اما
وسوسه چیدنش آدم را دیوانه میکند
ساوه مشهور به انار است و بَم به رطبش
یار ما نیز ، به شیرینی مرموز لبش
تویی که لحظه به لحظه دلت تَرک خورده ست!
سکوتِ خونینت را ، اَنار می فهمد
رضا حدادیان
خاطرات انار در پاییز ،
خش خش گام های رهگذران ،
دوره گردی که مهر می آورد ،
کوچه ها را به مهر می آغشت.
حجت اله حبیبی
پاییز از راه می رسد
با کوله باری از مهر انار یزد، خرمالوی شیراز ، پرتقال گیلان
تا
آذر را به زمستان سپارد .
حجت اله حبیبی
پاییز
بساط کرده است
رنگ ها را
زرد ،
قهوه ای ،
نارنجی ،
خرمالو ،
سیب ،
انار
عجب فروشگاهی ست پاییز .
حجت اله حبیبی
اگر چه باغِ تو غرقِ اَنار خواهد شد
ولی به خونِ جگر اتفاق می افتد.
رضاحدادیان