متن امام حسین (ع)
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات امام حسین (ع)
یکی، آمد نوای حق سرود و، رفت
خدای خویش را زیبا ستود و، رفت
اگر چه، مرگِ سرخش غم به جانها داد
به شادی، سوی حق، رویش نمود و، رفت
السلام علیک یا ابا عبدالله
دمیده، عطر تو، در لابهلای شهر
همه، کوچه، به کوچه؛ هرکجای شهر
به دلها، گشته جاری، شورِ ذکرِ تو
به هر ساعت؛ میانِ لحظههای شهر
سرای پاکیو، مهر و، وفا گشته
نهانِ سینهی پُرهوی و های شهر
معطّر، از گلِ یادت شده، هر دم
هوای وسعتِ بیانتهای شهر
به احساسِ ...
مهِ خون آمد و، باز
معطّر، از گلِ یادت شده، هر دم
هوای وسعتِ بیانتهای شهر
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
مهِ خون آمد و، باز
به احساسِ وسیعِ عشق، میآید
صدای نوحههای غمنوای شهر
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
محرّم، آمد و، باز
گرفته،
بوی نابِ عطرِ ایمان را،
فضا وُ، هم،
هوا وُ، هم،
نمای شهر...
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
محرّم، آمد و، باز،
چه نوحه میسراید،
با خلوصِ جان،
نوای ناکجای نینوای شهر!
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
محرّم، آمد و،
چه عاشورای سرخی میتپد، از نو؛
به هردم؛
هرکجا؛
در کربلای شهر!
(اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسیْن)
«آوای عطش»
باز آوای غم انگیز عزا آید به گوش
این صفیر درد، از عرش عُلا آید به گوش
آمده ماهِ مُحرّم، ماه سوز و اشک و آه
ماه سرهایی که شد از تن جدا آید به گوش
بانگ «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنصُرْنی» از سوی...
ای غم فرودآ کربلا اینجاست اینجا!
ای تشنگان عاشقی دریاست اینجا!
اینجا وضو با خون خود باید بگیرید
از جانگذشتن واقعا زیباست اینجا
خُم: تشنگی! می: درد! مستی: سرسپردن!
عباس(ع) صاحبمجلس و سقاست اینجا
اینجا برای خستهها آغوش باز است
عاشقنوازی دائما برپاست اینجا
پای دلت باید بیفتد تا ببینی...
چرا امشب یهجور عجیبی دلم میلرزه؟
– چون محرمه و اسم حسین داره از دور نزدیک میشه.
ولی من هیچ صدایی نشنیدم.
– صداش توی خونته، نه توی گوشهات.
انگار دلم، یه چیزی رو ازم قایم کرده.
یه داغِ قدیمی همون که سال به سال، فقط تو محرّم بیدار میشه....
دلنوشته🖤
کربلا نرفتن سخت است ودلگیر،گاهی می گویم کاش جای آن ها یی بودم که رفته اند یا عازم اند .وقتی خاطراه هایشان رامی شنوم
بغض گلویم رافشار می دهد ازاینکه نمی توانی چیزی بگویی
چون تجربه نکرده ای .درد فراغ داری گویی دلت کربلاست خودت درایرانی .ولی کربلا نرفته...
آب را هروقت نوشیدم سلامت داده ام
خوب میدانم سلامم را تو پاسخ میدهی
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ادبت شهره به عالم شده عباس علی
گنبدت هم به حسین قصد ارادت دارد
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ذکر بعد از هر نمازم این بود
من فقط بعد از خدا تنها تو را دارم حسین
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
یک عمر حسین گفتم و این اسم به لب ماند
دل در تب رویای رخ تو همه شب ماند
هرسال به خود گفته ام امسال، ولی حیف
دل باز ازین قافله عشق عقب ماند
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
.
شهریاری که شده قطعه حصیری کفنش
این حسبن است که آفاق شده سینه زنش
داغ او بر جگر تشنه ی صحرا باقی ست
تا سماوات و زمینند به حزن و محنش
هفت گردون به لبش زمزمه و شور و نواست
از تب غم زده ی داغ عقیق دهنش
آی...
حسین ع
بسته به زنجیر بلایم حسین
ای نفس آل عبایم حسین
خاک رهت مهر نمازم شده
نام تو سرخط دعایم حسین
گوشه چشمی، نظری، حکمتی
ای همه چون و چرایم حسین
خانه تو ساحت مردانگیست
آینه لطف و عطایم حسین
ماه محرم شد و ایام غم
خونجگر بزم عزایم...
این دشت بلاغرق به خون است
سرهای به نی چون ماه منیراست
این دشت بلا کرب وبلای حسین است
آن ماه منیریل ام البنین است
قیامت بی حسین غوغا ندارد
شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش که در محشر نگویند
چرا پرونده ات امضاء ندارد
شمیم عطر
غذای حسین(ع) می پیچد
نذر بهانه ای است
برای ارادت