بیو گریه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو گریه
عشقم به تو نوشتم یک قصه ی خیالی
در انتظارت بودم بازم در این حوالی
دیگر نمانده در من حسی برای ماندن
از هرچه آرزو بود این سینه گشته خالی
به روی شیب شیشه با گریه خنده کردم
دیدم که روزی آید از انتظار پیرم
شاید چنین نوشتی از تو...
گریه می خندم روی شیب شیشه ای
که جدا کرد مرا از خوشبختی
یک دست بی سامان بر آن خم کردم
بی فایده و عاجزانه، چندان که بتوانستم
فاصله ی کوتاهی بود دلم را از آرامش فراخوانده
اما بودن آن سوی شیشه، تنها گناه من بود
حستو بیان کن،
احساسات خودتو سرکوب نکن.
تو اجازه داری گریه کنی.
حتی می تونی فریاد بزنی.
فقط تسلیم نشو.
باور کن که اتفاقات خوبی در راهه...
فاطیماه نویسنده وشاعر
پیش همه جلوی گریه هام میگیرم بی توعزیزقلب پراحساسم میمیرم تنهاتومیدونی من یه مرداحساسیم نذارکه خیال کنم داری میدی بازیم
گریه
داغی است
بر دل
و
خنده مِهری بر لب .
حجت اله حبیبی
از غصّه ها آزرده ام؛
از گریه ها پژمرده ام؛
از دستِ غم بر گُرده ام،
صد زخمِ کاری خورده ام؛
امّا هنوز احساس را،
دستِ جفا نسپرده ام!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (کوتاه سروده ها)