متن درگیر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات درگیر
درگیر چشمهای تو بودم
که بارانی شد
و ماه از پلکهایت افتاد
در فنجان قهوهی من
که دیگر تلخ نبود
پرندهای از ابروهایت پرید
و روی شانهام نشست
با صدایی شبیه خواب
و من
در امتداد باران
به عقب میرفتم
تا به لحظهای برسم
که هنوز نگاه نکرده بودی
بــــــی تـــــــو...
درگیر غم انگیز ترین حالت یک حال خـرابم.
بعد از تو
بعد از تو دائم با خودم درگیر هستم
شاکی ترین آواره ی تقدیر هستم
وقتی مرام و مذهبم جز عاشقی نیست
خواهی نخواهی لایق تکفیر هستم
مثل پر کاهی که می افتد در آتش
در التهاب و چرخش و تغییر هستم
صد مولیان دردم به تیمور نگاهت...