یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
هیچ میدانیکه من در قلب خویشنقشی از عشق تو پنهان داشتم؟...
صبحِ من مزه ی لبخندِ تو را کم دارد.....
وقت استکه بنشینی و گیسو بگشایی......
کاش همه یکی را داشتندکه عشقش یکی باشد...
بی عشق دلمجز گرهی کور چه بود؟دل چشم نمی گشوداگر عشق نبود...
عشق یعنی؛ خواسته های یکی دیگه رو به خواسته های خودت ترجیح بدی...
با اینکه هوای جهان خوب نیستبه عشق تو دارم نفس می کشم!...
من تو را به هر زبان ترجمه کردمعشق شدی...
فرمانده عشق یار محبوب توییدردانه تویی /کمال مطلوب تویی...
عشق تو به تار و پود جانم بسته استبی روی تو درهای جهانم بسته ست...
در جامعه ای که مردم از آزادی محرومندعشق / فرصتی برای تجربه کردن آزادی است....
عشق تو به تار و پود جانم بسته ستبی روی تو درهای جهانم بسته ست...
از عشق سخن گفتنبرای آدمی هنوز خیلی زود است !خیلی زود......
قشنگی عشق به این استکه کسی باشد بی وقفهتو را دوست بدارد......
محکوم به حبس ابددر سینه امعشق را که جانی ست...
قسم به عشقکه هیچ به دل نشسته ایز دل نخواهد رفت...
به من عشق ورزیدیبا پولهای توی کیف ورساچه ات...
عشقیعنی توو تو کل دنیای منی...
عشق بلایی است که همه خواستارش هستند....
* مثل یک جریان موسیقی/ مثل یک باران پاییزی/ ناگهانی بودنت عشق است!...
بیعشق، نشاط و طرب افزون نشود/ بیعشق، وجود، خوب و موزون نشود...
هیچ کس از نبود رابطه ی جنسی نمی میرد/ ما از فقدان عشق است که می میریم...
عشق آن بغض عجیبی ست که از دوری یارنیمه شب بین گلو مانده و جان می گیرد...
نشان عشقبه سینه داشتسربازی / که از جنگ گریخته بود....
هر چند که هرگز نرسیدم به وصالتعمری که حرام تو شد ای عشق /حلالت...
و عشقاگر با حضور همین روزمرگی هاعشق بماندعشق است...!...
ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری می کنند مردگانی بیش نیستند....
عشق وسیلهای است که تمام دردسرهای کوچک را به یک دردسر بزرگ تبدیل میکند....
پدر با کوله باریاز عشق و مهربانی و محبتقامتت الف بود دال شد...
عشق قهار است و من مقهور عشق...
تو با قلب ویرانه ی من چه کردی؟ببین عشق دیوانه ی من چه کردی...
دیوانه ترینحالت یک عشق زمانیستدلتنگ شوی / کار ز دست تو نیاید......
عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار......
عشق باید عین چربی شکم باشههرکاری کنی ولت نکنه...
بهشت را دوبار دیدمیک بار در چشمانتیک بار در لبخندت...
مرا زیستن بی تو، نامی نداردمگر مرگ منزندگی نام گیرد...
آرام بگویم دوستت دارمتو بلند بلند مرا در آغوش می کشی ؟...
قسمت این بود سرم بی تو به زانو برسد...
آه...... که در فراق اوهر قدمی است آتشی ............
کاش هر وقت بهش فکر میکردی براش نوتیف میرفت باورش میشد چقد تو فکرشی!...
و چه اندوه غلیظی ستجهانی که در آن عشق فریب است......
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاکبجز مهر بجز عشق دگر تخم نکاریم...
گفتم از قصه ی عشقت گرهی باز کنمبه پریشانی گیسوی تو سو گند / نشد...
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست...
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باشهم منتظر حادثه هم فکر خطر باش...
آرهعاشقم یارتویی تو تنها دلدارهمیشه توی قلبت عشق منو نگهدار...
پای عشق که در میان باشدآهن هم خم میشود...
عاقبت عشق به یک خاطره می پیوندد...
معلم هدفت عشق است و ایثارهزاران خفته از عشق تو بیدارروزت مبارک...
خوب شد دردم دوا شددل به عشقت مبتلا شد خوب شد...