متن آزادی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آزادی
در این گودال آلوده منم در حبس پاکی ها
نمیخواهم فضایی را پر از چرک و تباهی ها
درون تُنگ خوش باشد به روی آب جای من
گریزانم زِ آزادی میان جمع ِماهی ها
یک قدم به جلو
یک قدم به عقب
سرگردانی ..؟
نام ندارد !
شاید تاریک ترین نقطه جهان ...
پای ماندن ندارد
مادری که جانش را به خون کشیدن
دخترکانی که در پی فردا
آزادی را میان خون نوشتند
خمپاره ی هراس ، رویاهایشان را تکه تکه کرد
پرواز ......
ترس و لرز است که در بین لباس من و تست
بانگ هر صاعقه ای، تیرِ خلاص من تست
در سکوتم چقدر شعرِ مُکدر شده است!
در صدایت چقدر نغمهء پرپر شده است!
و غم انگیز ترین قصه ی این چرخ کبود
در عشقبازیء تو با عشق نبود
بوسه می...
آسمان از لا به لای میله ها
در سعی بالهایم
پرواز می کارد
من، چشم از زمینِ بی دلیلِ دلهره
برمی دارم
و خسته از آوار این شبرنج بی فردا
تا دوردستِ
خواهشِ خورشید می پربازم...
حالا ببینید
در نگاه قوم سنگ و ساچمه حتی
یک قفس آزادی دارم
یک...
افکار، زنجیر شده!
انسانیت، غریب و تنها مانده!
کالبد آزادی در قفس، خونِ جگر خورده!
این ماهیت روزگاری ست،
که روحِ ما را به بند کشیده است.
که اگر خیری هم در آن باشد
طولی نمی کشد تا به ویرانی میل کند.
این جا برای جویندگانِ نجات،
تنها راهِ باقی...
فصل نشانه گذاری شده ی کتابم را در مکانی که آغشته به آرامش است، باز می کنم.
به دنیایِ خیالی رنگارنگ و شاید سیاه سفیدم وارد می شوم!
هر چقدر که پیش می روم عطش و کنجکاوی ام بیشتر می شود.
صفحات را ورق می زنم و سفر می کنم...