دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
مادر کلمه ای که در همه زبان ها به عشق تعبیر می شود....
عشق یعنیکودتای چشمان تو در قلب من...
عشق یعنی تو بخندی من از داشتنت عطشم ببشتر از لحظه اول بشود...
حسود نیستمولی لال شودهرکه غیر منتو را عشق بنامد....
من معنی عشق زا با توفهمیدم...
عشق یعنی از نگاه کردن بهش سیر نشی حتیوقتی اون نگات نمیکنه...
عشق یعنی در میان صد هزاران مثنوی بوی یک تکبیتناگه، مست و مدهوشت کند..!...
زن عشقی راکه برای آن گریسته استهرگز فراموش نمی کند......
بی چاره دل که غارت عشقش به باد دادای دیده خون ببار که این فتنه کار توست...
بوسه، اولین جرعه از جامی است که خداوند آن را از چشمه ی عشق پر ساخته است....
مست عشق تو ام جانا...
هرکسی یک دلبر جانانه داردمن تو را...
مانده ام چگونه تو را فراموش کنمتو با همه چیز من آمیخته ای...
صبح سرآغاز عشق است آسمان خورشید را در آغوش میگیرد من تو را ......
هر که در عشقسر از قله بر آرد هنر استهمه تا دامنه کوه تحمل دارند...
به عشق تو زنده ام...صبح بخیر بانوی من️...
تو خود فراتر از قدیس و اسطوره ای چه بخوانمت که عشق از همه مقدس تر است...
معجزه زندگی منی تو عشق جان...
بین خودمون بمونههمه چیت یه طرف چشمات یه طرفدوستت دارم عشق خودم...
عشق و اشتیاق، بالهای پرنده بلندپرواز خلاقیت است....
من برای توتو برای منما برای همچقدر قشنگ است این عشق من و تو ......
اردیبهشت کمی از بهشت است خنده های تو اما تمامش...
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشدبگذاری برود! آه... به اصرار خودت...
عشق یعنیکہ جہان غایب و تو حاضر قلبم باشی...
عشق واقعی یعنییه بغل محکم بعد از یه دعوای سخت...
از حاصلضرب من و تو عشق بپا شداز خاطره ام عشق تو منها شدنی نیست...
پدر عشق بسوزدکه درآمد پدرم...
عشق یعنی من انتخاب می کنم چه کسی ویرانم کند ️...
هرکسی روی تو را دید از این کوچه نرفت و هم اینک سبب وسعت تهران شده ای...
بد ترین حالت یک عشقبلاتکلیفی ست......
عشق واقعیاونیه کههیچوقتنتونی فراموشش کنی...
عشق آن بغض عجیبی ستکه از دوری یارنیمه شب بین گلو مانده و جان می گیرد......
هیچ میدانیکه من در قلب خویشنقشی از عشق تو پنهان داشتم؟...
صبحِ من مزه ی لبخندِ تو را کم دارد.....
وقت استکه بنشینی و گیسو بگشایی......
کاش همه یکی را داشتندکه عشقش یکی باشد...
بی عشق دلمجز گرهی کور چه بود؟دل چشم نمی گشوداگر عشق نبود...
عشق یعنی؛ خواسته های یکی دیگه رو به خواسته های خودت ترجیح بدی...
با اینکه هوای جهان خوب نیستبه عشق تو دارم نفس می کشم!...
من تو را به هر زبان ترجمه کردمعشق شدی...
فرمانده عشق یار محبوب توییدردانه تویی /کمال مطلوب تویی...
عشق تو به تار و پود جانم بسته استبی روی تو درهای جهانم بسته ست...
در جامعه ای که مردم از آزادی محرومندعشق / فرصتی برای تجربه کردن آزادی است....
عشق تو به تار و پود جانم بسته ستبی روی تو درهای جهانم بسته ست...
از عشق سخن گفتنبرای آدمی هنوز خیلی زود است !خیلی زود......
قشنگی عشق به این استکه کسی باشد بی وقفهتو را دوست بدارد......
محکوم به حبس ابددر سینه امعشق را که جانی ست...
قسم به عشقکه هیچ به دل نشسته ایز دل نخواهد رفت...
به من عشق ورزیدیبا پولهای توی کیف ورساچه ات...
عشقیعنی توو تو کل دنیای منی...