به گلو بغض و به لب اشک و به آغوشم درد شانهای نیست ولی شکر که دیواری هست!
یکشنبه غم انگیزیست باران میبارد هم از آسمان هم از چشمهای من مثل همیشه یکشنبه تکرار میشود اما مثل همیشه تو نیستی
جمعه ها تمام دردهایش را با صبح آغاز می کند … با سکوتش جان آدم را به لبش می رساند به غروب که می رسد پر می شود از بغض … پشت پنجره ی خیال که باشی با او می گریی ….
آخر هفته دلم تنگ تر از هر روز است جمعه ها پای دلم لَنگ تر از هر روز است ابر چشمم پر از بغض و دلم بارانی است سوز این حنجره خوش رنگ تر از هر روز است
روزها بدجنس شده اند ! از شنبه اش بگیر تا پنج شنبه دلتنگی ها را قایم می کنند آن وقت شب ها در دل تاریکی یواشکی دست به دست می کنند آن ها را بیچاره جمعه ! صبح که بیدار می شود می بیند تمام خانه اش تلنبار شده از...
آتشفشان، همیشه سرانجامِ بغضِ مگوی کوه نمیباشد این قلههای خاکیِ توو خالی از شدت غرور ورم کردند!!! .
به رسم صبر باید مرد آهش را نگه دارد اگر مرد است بغض گاه گاهش را نگه دارد...!
بسته راه نفسم بغض و دلم شعلهور است چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی
محبوب من! شما نباشید، همهی بغضهای جهان در گلوی من است...
چه حرف بی ربطیست که مَرد گریه نمی کند ، گاهی آنقدر بُغض داری که فقط باید مَرد باشی تا بتوانی گریه کنی…
بغض کنی اشکت درنیاد مثل این میمونه رعد و برق بزنه بارون نیاد...
غم آخر بود رفتنت
دخترهای ساده ... دلبری بلد نیستند... سوختن و ساختن بلدند خوبی ها را فقط میبینند دلتنگیشان را جار نمیزنند دلشان که میشکند سکوت میکنند و فقط بغض ...
آرزو می کنم خورشیدِ زندگی ات را پیدا کنی و تمام ثانیه هایت از نور امید و عشق ، روشن شود ، ابرهای ماتم از آسمان دلت ، کنار بروند و درختانِ لبخند و آرامشت ، بار دیگر ، جوانه بزنند . آرزو می کنم که دیگر ، هیچ آینه...
مرا رها کردی و رفتی برای من درد و رنج دادی باز هم من دوستت دارم من باید چکار کنم سوختم اوه خدای من مردم اوه خدای من...
هیچ چیز آدم را تا این حد نمی سوزاند که اطرافیانت میگویند: اگر دوستت داشت نمی رفت!
بگذار بگویم بغض که می کنی، گریه ام می گیرد. خنده ات که بگیرد، حالم از همیشه بهتر است... می بینی زندگی ام را؟ به دلت بند است؛ بند دلم... ️️️
تا که رفتی از کنارم ناگهان باران گرفت ابر هم گویا توان این جدایی را نداشت...
تنهایی یعنی : شب یلدا تمام شب رادیو گوش بدی و فقط ایرانسل بهت پیام تبریک بده . . .
یادم باشد که تنهاییم را برای خودم نگه دارم ، و بغضهای شبانهام را برای کسی باز گو نکنم ، تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم ، یاد من باشد که فقط برای سایهام بنویسم ...
مرد بودن قانون دارد الکی نیست باید محکم باشی باید باتمام توانت تکیه گاه شوی باید درد دل بشنوی آرامش ببخشی باید بغض هایت را بخوری باید سنگین باشی باید پدری کنی
این غم انگیز ترین حادثه ی پاییز است جمعه و نم نم باران و خیابان... بی تو
پنجشنبه ها و جاهای خالی... به پنج شنبه که می رسیم... جای خالی ها ... خودشان یکی یکی ردیف می شوند... یکی دیگر نمی آید یکی از دور پیداست یکی در قاب عکس... و یکی هم هست اما انگار نیست!
بی خبرم از تو و من تاب ندارم... بعد تو خود را به که باید بسپارم از دل من کم نشده مهر تو ماهم دلبر من غیر تو دل یار نخواهم مستو خراب عطر گیسوی توام عاشق تاب و گره موی توام رفتی و یک روز دلم بند نشد بعد...