پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شبانه قدم میزنم و نگاه میکنم به چراغ روشن خانه ها و فکر میکنم به قصه هایی که از پنجره های شب ، نشت کرده به خیابان هر جا که میخواهی باش پنجره اتاقت منم ! علی سلطانی...
هر شب یک انسان در افکار خود غرق میشود بعضی ها زنده میمانند و خیلی ها شبانه میمیرند...فاطیماه نویسنده وشاعر...
آبان ماه است و سرما رایج و هیچکس نمیداند گرفتگی صدایم و ورم چشم هایم از سرما خوردگی الکی ام نیستاز بغضیست که شبانه سر باز می کند و بارانی می شود بر خزان رخسارم...
شب علت بیداری ست......
پلان شبانه هایم،دور از تو!--تاریکی، --تشویش،، --دلتنگی،،،وَ چشم های نمناک! لیلا طیبی (رها)...
شبانه گام می نهم به راهجاده در میانِ مِهدشت، گوش بر ندای آسمانستاره ها به گفتگووَه ... که آسمان چه پرشکوه و دلکش استزمینِ سبزخواب رفته در تلألویی غریب ...من چه خواستم از زمان؟جز که روحِ زندگی بتابد وسازِ دلنشینِ عشقگاه گاه به گوش آید وماه، بر بلوطِ پیربر فرازِ باغچهچون نسیمِ شبخانه سازد ونور پراکَنَد...
بیائید تا در بلندترین فرصت شبانه از هزار رنگی پاییز به یک رنگی زمستان برسیمیلدا مبارک...
یادم باشد که تنهاییم را برای خودم نگه دارم ، و بغضهای شبانهام را برای کسی باز گو نکنم ، تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم ، یاد من باشد که فقط برای سایهام بنویسم ......
بی تو من شبانه با که گفتگو کنم؟ای حریف صحبتشبانه های من تو بمان .... ️...
من تورا می خواستمنه برای عشق بازی های شبانه ، نه برای قدم زدن در خیابان های ولیعصر ،نه برای شادی های دونفره !من فقط میخواستم باشی که دوستت داشته باشم...
دست بر نمی دارد / چشمم. نگاهم که می لغزد روی خواب پست و بلندت ذهنم/ شبانه باردار می شود و می دانم/ از فردا هر که می رسد او را غزل صدا می کند...!...